اگاهی

سلام من میثم جمال فاضل هستم. من سعی دارم در این سایت برای شما مطالب مفید و نو قرار دهم خواهشا بعد از خواندن مطالب نظر بگذارید...

اگاهی

سلام من میثم جمال فاضل هستم. من سعی دارم در این سایت برای شما مطالب مفید و نو قرار دهم خواهشا بعد از خواندن مطالب نظر بگذارید...

۴۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

فصل پنجم : بیرون آمدن از قبر یکى از مواقع هولناک قیامت ساعتى است که انسان از قبر خود بیرون مى آید و این ساعت یکى از آن سه ساعتى است که سخت ترین ساعات و وحشتناکترین آنها براى فرزندان آدم است . حق تعالى در سوره معارج فرمود: فذرهم یخوضوا و یلعبوا - الى آخر السورة (15) ؛ ((یعنى ایشان که در باطل خود فرو رفته اند بحال خود واگذار تا بازى کنند و روز خود را ملاقات کنند روزى که از آنها دعوت شده و روزى که از قبرهاى خود با شتاب بیرون مى آیند. تا بسوى پرچمى که بر افراشته شده بسرعت روان شوند، چنانکه لشکر پراکنده که علم را برپا ببینند به جانب آن شتاب کنان مى روند، در حالیکه چشمانشان فرو افتاده که نمى توانند از هول نظر کنند، و خوارى بر ایشان چیره شده و این است آن روزیکه وعده داده مى شدند.)) از ابن مسعود روایت شده که گفت : من در خدمت حضرت امیرالمؤ منین (ع) نشسته بودم که آن جناب فرمود: همانا در قیامت پنجاه موقف است هر موقفى هزار سال ؛ موقف اول بیرون آمدن از قبر است که هزار سال با بدن برهنه و پاى برهنه با حال گرسنگى و تشنگى در جائى نگهدارى مى شوند، پس هر که از قبر خود با ایمان بخدا و به بهشت و دوزخ و بعث و حساب و قیامت بیرون آید و بخدا و پیامبر اقرار کند از تشنگى و گرسنگى نجات خواهد یافت . و حضرت امیرالمؤ منین (ع) در نهج البلاغه فرموده : و ذلک یوم یجمع الله فیه الاولین و الآخرین لنقاش الحساب و جزاء الاعمال خضوعا قیاما قد الجمهم العرق و رجفت بهم الاءرض و احسنهم حالا من وجد لقدمیه موضعا و لنفسه متسعا(16) ((روزى که خداوند خلق اول و آخرین را براى رسیدگى به حساب و اعمالشان در یک جا جمع فرماید و حال مردم در آن روز به این نحو است که خاضع و فروتن ایستاده اند، و عرقهاى ایشان تا دهنهاى ایشان رسیده و زمین ایشان را به سختى و شدت مى جنباند و از میان مردم حال آن کسى خوب است که براى قدمهاى او جایى باشد و به قدر کافى توان نفس ‍ کشیدن را داشته باشد. و شیخ کلینى از حضرت صادق (ع) روایت کرده که مثل مردم هنگام ایستادن در روز قیامت مانند تیر است در ترکش ؛ یعنى همچنانکه تیرها را دسته کرده در ترکش جاى مى دهند به حدى که از تنگى تکان نمى خورند، همین طور جاى آدمى در آن روز به حدى تنگ است که توان حرکت از جاى خود ندارد. و بالجمله این موقف ، موقفى عظیم و شایسته است . در اینجا مطالبى را پیرامون اشخاصى که از قبر بیرون مى آیند بیان مى کنیم . 1- شیخ صدوق روایت کرده از ابن عباس از حضرت رسول صلى الله علیه و آله که آن حضرت فرمود: کسى که در ولایت و امامت على شک دارد روز قیامت در حالى برانگیخته مى شود که در گردنش طوقى از آتش باشد که داراى سیصد شعبه است که بر هر شعبه اى از آن ، شیطانى باشد که روترش ‍ کند در روى او و آب دهن افکند در صورت او.(17) 2- شیخ کلینى از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده که خداوند تبارک و تعالى روز قیامت مردمانى را از قبرهایشان برمى انگیزد که دستهایشان به گردنهایشان بسته شده بحدى که توان کوچکترین چیزى را ندارند و فرشتگان با ملامت و سرزنش به آنها مى گویند اینها مردمى هستند که حق خداوند را در اموالشان ندادند. 3- شیخ صدوق از حضرت رسول صلى الله علیه و آله در حدیث طولانى روایت کرده که هر کس بین دو نفر نمامى و سخن چینى کند خداوند در قبر آتشى بر او مسلط مى سازد که بسوزاند او را تا روز قیامت ؛ پس چون از قبر خود بیرون آید مسلط فرماید حق تعالى بر او چهار مار سیاه بزرگى که گوشت او را با دندان بکند تا داخل جهنم شود.(18) 4- و نیز از آن حضرت روایت کرده که هر چشم خود را از نگاه کردن به زن نامحرم پر کند حق تعالى او را روز قیامت در حالى محشور مى سازد که او را به میخهاى آتشین کشیده باشند و سپس امر شود که او را به سمت آتش ‍ برند. 5 - و نیز از آن حضرت صلوات الله علیه روایت کرده که فرمود: خداوند روز قیامت شرابخوار را با روى سیاه و چشمهاى کبود و دهان کج محشور مى گرداند در حالى که آب از دهانش مى ریزد و زبان او را از قفایش بیرون کرده اند. و در علم الیقین محدث فیض است که روایت شده در ((صحیح )) که شارب الخمر محشور مى شود روز قیامت در حالى که کوزه اى در گردنش ‍ است و قدح در دستش و بویش گندیده تر است از هر مردارى که بر زمین است ، لعنت مى کند او را هر که مى گذرد بر او از خلایق .(19) 6- شیخ صدوق از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: روز قیامت شخص دو رو و دو رنگ را مى آورند در حالى که زبانش از پشت سرش بیرون آمده و زبان دیگر از جلو رویش در حالى آتش از دهانش ‍ شعله ور است و مى گویند این مجازات دو روئى و دو زبانى است . و بدان که چیزهایى که براى این موقف سودمند است ، بسیار است و ما به چند نمونه از آن اشاره مى کنیم : 1- در حدیثى وارد شده که هر که جنازه اى را تشییع کند، حق تعالى بر او ملائکه اى موکل فرماید که با ایشان رایاتى باشد و تشییع کنند او را از قبرش ‍ تا محشرش . 2- شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که هر کس از مؤ منى اندوهى را برطرف کند، حق تعالى بر طرف کند از او اندوه هاى آخرت را و بیرون آید از قبر خود در حالیکه دلش خنک و سرد باشد. 3- شیخ ((کلینى )) و ((صدوق )) از ((سُدیر صیرفى )) روایت کرده اند در خبر طولانى که گفت : حضرت صادق (ع) فرمود: که چون حق تعالى مؤ من را از قبرش بیرون آورد، بیرون شود با او مثالى یعنى قالبى و کالبدى که پیش روى او باشد، پس مؤ من هر چه بیند، هولى از هولهاى روز قیامت ، آن مثال به او مى گوید: اندوهناک مشو و مترس و مژده باد تو را به سرور و کرامت از حق تعالى . و پیوسته او را بشارت دهد تا در مقام حساب ؛ پس حق تعالى حساب آسانى از او بگیرد و او را به بهشت فرمان دهد و آن مثال در جلو او باشد. پس مؤ من به او گوید: خدا رحمت کند تو را خوب رفیقى براى من بودى ؛ از قبر با من بیرون آمدى و پیوسته مرا به سرور و کرامت از حق تعالى بشارت دادى تا دیدم من آن را. پس تو کیستى ؟ گوید: من آن سرور و شادى هستم که بر قلب برادر مؤ من خود در دنیا وارد کردى ؛ حق تعالى مرا خلق فرموده تا تو را بشارت دهم . 4- و نیز شیخ کلینى از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هر که برادر مؤ من خود را لباس زمستانى یا تابستانى بپوشاند، و آنکه بر او سختیهاى مرگ را آسان کند، و گشاد کند قبر او را و آنکه وقتى که از قبر خود بیرون آید فرشتگان را با مژده ملاقات کند؛ یعنى ملائکه او را بشارت دهند و اشاره به همین است آیه شریفه : و تتلقیهم الملائکه هذا یومکم الذى کنتم توعدون . 5- سید بن طاووس در کتاب اقبال از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که هر کسى که در ماه شعبان هزار مرتبه بگوید: لا اله الا الله و لا نعبد الا ایاه مخلصین له الدین و لو کره المشرکون حق تعالى براى او عبادت سال را بنویسد و گناه او را محو کند و روز قیامت از قبرش بیرون بیاید در حالى که چهره اش مانند ماه شب چهارده درخشان باشد. 6- خواندن دعاى جوشن کبیر در اول ماه رمضان است . شایسته است که ما در اینجا چیزى که مناسب مقام است نقل کنیم : شیخ اجل امین الدین طبرسى (رحمه الله علیه ) در مجمع البیان از ((براء بن عازب )) نقل کرده که ((معاذ بن جبل )) نشسته بود نزدیک حضرت رسول صلى الله علیه و آله در منزل ((ابى ایوب انصارى )). پس معاذ گفت : یا رسول الله خبر ده مرا از قول حق تعالى ((یوم ینفخ فى الصور فتاءتون افواجا))(20) یعنى روزى که دمیده شود در صور پس فوج فوج بیائید. حضرت فرمود: اى معاذ سؤ ال کردى از امر عظیمى ، بعد فرمود: ده صنف از امت من متفرق و پراکنده محشور مى شوند که خداوند ایشان را از مسلمانان جدا کرده و تغییر صورتشان را به این صورتها تغییر داده است بعضى به صورت بوزینه باشند، بعضى به صورت خوکها، بعضى نگونسار باشند، به این طریق که پاهایشان از بالا و صوتهایشان از زیر و ایشان را با صورتهایشان به محشر بکشند، بعضى کور باشند که رفت و آمد کنند، بعضى کران و گنگان باشند که چیزى نفهمند، بعضى زبانهایشان بمکند در حالى که چرک و خون از دهانشان جارى باشد بعضى با دستها و پاهاى بریده محشور شوند، بعضى به تنه هاى درخت آتشین آویخته باشند بعضى از مردار، گندیده تر باشند بعضى پوشیده باشند از قطران که تمام اندام ایشان را گرفته و پیراهنها به پوستهاى ایشان چسبیده باشد پس آنهائى که به صورت بوزینه اند اشخاصى هستند که سخن چینى و نمامى مى کردند. و آنهائى که به صورت خوکها باشند کسبهاى حرام داشتند و اما آنان که نگونسارند پس خورندگان ربا مى باشند. و آنان که کورند کسانى اند که با ستم داورى کرده اند و آنان که کر و گنگ مى باشند اشخاصى هستند که دچار عجب و خودبینى اند آنان که زبانهایشان را مى مکند علما و قاضیانند که اعمالشان مخالف با گفتارشان مى باشد و آنان که دستها و پاهایشان بریده شده کسانى اند که همسایگان خود را آزار داده اند و آنان که به دار آتشین آویخته شده اند کسانى هستند که سعایت و سخن چینى مى کنند و آنان که از مردار گندیده ترند اشخاصى اند که حق خدا را که در اموالشان بوده نداده اند و آنان که جبه هائى از قطران بر تن دارند مردم خودخواه و مغرورند.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۱۹
میثم جمال فاضل
فصل چهارم : قیامت یکى از منازل هولناک آخرت ، قیامت است که هولش عظیم ، بلکه از هر هول اعظم و فزعش فزع اکبر است و خداوند در وصف آن مى فرماید: ثقلت فى السموات و الارض لا تاءتیکم الا بغتة سنگین و گران و عظیم است قیامت از حیث شدائد و هولهاى آن ، در آسمانها و زمین یعنى بر اهل آنها از ملائکه و جن و انس ، نیاید شما را مگر ناگهان . قطب راوندى از حضرت صادق (ع) روایت کرده که حضرت عیسى (ع) از جبرئیل پرسید: کى قیامت بر پا خواهد شد؟ جبرئیل چون اسم قیامت شنید به لرزه افتاد و غش کرد؛ پس چون به حال آمد گفت یا روح الله ، مسئول به امر قیامت اعلم از سائل نیست ، سپس آیه شریفه را که ذکر شد خواند. و شیخ جلیل على بن ابراهیم قمى (رحمة الله ) از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده که وقتى حضرت رسول صلى الله علیه و آله نشسته بود و جبرئیل نزد آن حضرت بود که ناگاه نظر جبرئیل به جانب آسمان افتاد و از ترس ، رنگش مانند زعفران زرد شد؛ پس خود را به رسول خدا چسبانید و به حضرت پناه برد. پس حضرت رسول به آنجا که جبرئیل نظرش افتاده بود، نظر افکند ملکى را دید که مشرق و مغرب را پر کرده بود. پس آن ملک رو به پیغمبر کرد و گفت یا محمد! من فرستاده خدایم تا تو را خبر دهم که یا پادشاهى را اختیار کنى یا پیامبرى را؟ پس حضرت به سوى جبرئیل توجه کرد، دید رنگش به حال اول برگشته و به حال آمده . جبرئیل عرض کرد: بهتر است که رسول و بنده باشید. پس پیغمبر گفت : مى خواهم بنده و رسول باشم . پس آن ملک پاى راست را بلند کرد و گذاشت در میان آسمان دنیا و پاى چپ را بلند کرد و گذاشت در آسمان دوم ، بعد از آن پاى راست را گذاشت در آسمان سوم ؛ به همین نحو رفت تا آسمان هفتم . هر آسمان را یک گام خود کرد و هر چه بالا رفت کوچک تر شد تا آنکه به اندازه مرغ کوچکى شد. پس حضرت به جبرئیل فرمود: دیدم طورى ترسیده بودى که رنگت تغییر کرده بود. جبرئیل گفت : یا رسول الله مرا ملامت مفرما. آیا دانستید که این ملک کى بود؟ این اسرافیل حاجب الرب بود و از زمانیکه حق تعالى آسمانها و زمین را خلق فرموده از مکان خود پائین نیامده . من او را دیدم که به سوى زمین مى آید، گمان کردم که براى بر پا کردن قیامت آمده است پس از ترس قیامت ، رنگم چنان تغییر کرد که مشاهده فرمودید. پس چون دیدم که براى امر قیامت نیامده بلکه حق تعالى چون شما را برگزیده و به خاطر عظمت شما او را به نزد شما فرستاده ، رنگم به حال اول برگشت و نفسم به سوى من برگشت . و در روایتى است که نیست ملک مقربى و نه آسمانى و نه زمینى و نه بادى و نه کوهى و نه صحرایى و نه دریائى مگر اینکه بترسند از روز جمعه براى آنکه قیامت در آن بر پا مى شود. فقیر گوید: شاید ترسیدن آسمان و زمین و سایر چیزها که ذکر شد ترسیدن اهل آنها و موکلین آنها باشد چنانچه مفسرین در معنى آیه ثقلت فى السماوات و الارض (13) گفته اند. و روایت شده که چون حضرت رسول صلى الله علیه و آله قیامت را ذکر مى نمود، صداى آن حضرت شدید و رخسار آن حضرت سرخ مى شد. و شیخ مفید در ارشاد نقل کرده که چون حضرت رسول صلى الله علیه و آلهاز غزوه تبوک به مدین مراجعت فرمود، ((عمرو بن معدى کرب )) به خدمت آنحضرت رسید. حضرت به او فرمود: اسلام بیاور اى عمرو تا خدا تو را از فزع اکبر ایمن گرداند یعنى ترسى که بزرگترین ترسهاست . عمرو گفت : اى محمد صلى الله علیه و آله فزع اکبر کدام است ؛ من کسى هستم که نمى ترسم . مؤ لف گوید که از این کلام معلوم مى شود دلیرى و قوت قلب عمرو؛ نقل شده که او از شَجعان نامى روزگار بوده و بسیارى از فتوحات عجم به دست او واقع شده و شمشیر او به صمصامه معروف بود، که با آن ، به یک ضربت ، پاهاى شتر را از هم جدا مى کرد. و عمر بن الخطاب در زمان خلافت خود از او خواهش کرد که آن شمشیر را نشان او دهد، عمرو آن را حاضر کرد. عمر آن را کشید و بر محلى زد که تیزى آنرا امتحان کند ابدا اثر نکرد. عمر آن را دور افکند و گفت : این چیزى نیست . عمرو گفت : اى امیر شما از من شمشیر طلبیدید نه بازویى که آن شمشیر را مى زد. عمر از سخن عمرو بدش آمد و او را سرزنش کرد و به قولى او را بزد. و بالجمله چون عمرو گفت من از فزع اکبر نمى ترسم ، حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: اى عمرو چنین نیست که گمان کرده اى ؛ همانا صیحه اى بلند خواهد شد که میتى نماند مگر آنکه زنده شود و نماند زنده اى مگر آنکه بمیرد، مگر آنها که خدا خواسته نمیرند. پس یک صیحه دیگر برایشان زده مى شود که همه زنده مى شوند و صف مى کشند و آسمان شکافته مى شود و کوهها متلاشى و پراکنده مى شوند و پاره ها از آتش جهنم جدا شود و مانند کوه ها افکنده شود؛ پس نماند صاحب روحى مگر آنکه دلش کنده شود و گناهش را یاد کند و مشغول به خود شود مگر کسانى که خدا خواسته باشد؛ پس کجایى تو اى عمرو و این ؟ عمرو گفت : همانا من مى شنوم امرى را که عظیم و بزرگ است . و به حدى قیامت هولناک است که اموات و مردگان در عالم برزخ و قبر نیز هول و وحشت آن را دارند به نحوى که بعضى از مردگان که به دعاى اولیاء خدا زنده شده اند موهایشان تمام سفید بوده . سبب سپیدى موى آنها را پرسیدند، گفتند وقتى که ما را به زنده شدن امر کردند گمان کردیم که قیامت بر پا شده و از وحشت و هول قیامت تمامى موهاى ما سپید شد. اینک ما در اینجا چیزهائى که سبب خلاصى از سختیهاى قیامت است ذکر مى کنیم شاید آن را به کار بندید.1- روایت شده است که هر که سوره یوسف (ع) را در هر روز یا در هر شب بخواند، روز قیامت که مبعوث مى شود جمالش مانند جمال یوسف باشد، و به او فزع و ترسى از روز قیامت نرسد. و از حضرت امام محمد باقر (ع) مرویست که هر که سوره دخان را در نمازهاى فریضه و نافله ، بخواند حق تعالى او را در جمله آنهائى که امین و بى ترسند مبعوث فرماید. و از حضرت امام جعفر صادق (ع) مروى است که هر که سوره احقاف را در هر شب یا در هر جمعه بخواند، به او ترسى در دنیا نرسد و حق تعالى او را از ترس روز قیامت ایمن گرداند. و نیز از آن حضرت منقولست که هر که سوره والعصر را در نمازهاى نافله خود بخواند روز قیامت با صورت سفید و روشن مبعوث مى شود، و دهانش به خنده گشوده باشد و چشمش روشن باشد تا داخل بهشت شود. 2- شیخ کلینى از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل کرده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: هر که احترام و تعظیم کند کسى را که در اسلام موى خود را سپید کرده حق تعالى او را از فزع و ترس روز قیامت ایمن گرداند. 3- و نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود: هر که بمیرد در راه مکه ، خواه در وقت رفتن باشد یا در وقت برگشتن ، از ترس بزرگ روز قیامت ایمن باشد. و شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده که فرمود هر که در یکى از دو حرم ، یعنى حرم مکه و حرم مدینه بمیرد خداوند او را از جمله آنهائیکه امین و بى ترسند قرار مى دهد. 4- شیخ کلینى از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هر که در حرم مکه معظمه دفن شود از فزع اکبر ایمن گردد. 5- شیخ صدوق از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده که هر کس ‍ از زنا و یا زشتى دیگر به خاطر خداوند بپرهیزد خداوند آتش جهنم را بر او حرام گرداند و او را از ترس بزرگ روز قیامت ایمن گرداند. 6- کسى که نفس اماره را دشمن خویش شمرد خداوند او را از ترس روز قیامت ایمن گرداند. 7- شیخ اجل على بن ابراهیم قمى از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده که هر کس خشم خود را فرو برد خداوند دل او را از امن و ایمان روز قیامت پر گرداند. 8- حق تعالى در سوره نمل فرمود: من جاء بالحسنة فله خیر منها و هم من فزع یومئذ آمنون (14) یعنى هر که آورد در روز قیامت حسنه را پس از براى اوست بهتر از آن و ایشان از فزع آن روز ایمنند. از حضرت امیرالمؤ منین روایت شده که فرمود: حسنه در این آیه ، معرفت و ولایت و محبت ما اهل بیت است . 9- شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هر کس که برادر مؤ من اندوهگین و تشنه را کمک کند و اندوهش را از بین ببرد و یا خواسته اش را بر آورده سازد براى او از طرف خداوند هفتاد و دو رحمت است که یکى از آنها را حق تعالى در دنیا به او مرحمت فرماید که با آن زندگى خود را اصلاح نماید و هفتاد و یک رحمت دیگر براى جلوگیرى از ترسهاى روز قیامت او باشد. مؤ لف گوید که در خصوص قضاء حوائج برادران دینى روایات بسیار نقل شده ؛ از جمله از حضرت امام محمد باقر (ع) مروى است که کسى که دنبال کار برادر مسلمان خود برود حق تعالى او را در حمایت هفتاد و پنج هزار فرشته قرار دهد که براى او در هر قدمى حسنه اى بنویسد و زشتى را از او بردارد و درجه بالاتر را به او دهد. و چون فارغ شود از حاجت او بنویسد براى او اجر کسیکه حج و عمره را بجا آورده باشد. و از حضرت صادق (ع) منقول است که قضاء حاجت مرد مؤ من افضل است از حجّه و حجّه و حجّه و شمرد تا ده حج . و روایت شده که در بنى اسرائیل هر گاه عابدى به نهایت عبادت مى رسید از میان همه عبادات سعى و کوشش در بر آوردن حاجات مردم اختیار مى کرد. و شیخ جلیل ، شاذان بن جبرئیل قمى از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که حضرت در شب معراج این کلمات را دید که بر در دوم بهشت نوشته شده : لا اله الا الله محمد رسول الله على ولى الله ، از براى هر چیزى حیله ایست و حیله سرور در آخرت چهار خصلت است : دست مالیدن بر سر یتیمان و مهربانى بر بیوه زنان و رفتن پى حاجت مؤ منان و تعهد و پرستارى از فقیران و مسکینان لهذا علما و بزرگان دین خیلى اهتمام در قضاء حوائج مؤ منین داشتند و حکایاتى از ایشان در این باب نقل شده که جاى نقلش نیست . 10- شیخ کلینى از حضرت امام رضا (ع) نقل کرده که هر که نزد قبر برادر خود بیابد و دست خود را بر قبر بگذارد و انا انزلناه فى لیلة القدر را هفت مرتبه بخواند خداوند او را از فزع اکبر ایمن گرداند. (مؤ لف گوید که در روایت دیگر است که رو به قبله کند و دست بر روى قبر بگذارد) و این ایمن بودن از ترس بزرگ روز قیامت ، ممکن است براى خواننده باشد چنانچه ظاهر خبر است ، و محتمل است براى میت باشد چنانچه از بعضى روایات ظاهر مى شود. و این فقیر دیدم در مجموعه اى که شیخ اجل افقه ، ابو عبدالله محمد بن مکى عاملى معروف به شیخ شهید، به زیارت قبر استاد خود شیخ اجل عالم فخر المحققین نجل آیة الله علامه حلى (رضوان الله علیهم اجمعین ) آمد و گفت : نقل مى کنم از صاحب این قبر و او نقل کرد از والد ماجدش به سند خود از امام رضا (ع) که هر که زیارت کند قبر برادر مؤ من خود را و بخواند نزد او سوره قدر را و بگوید: اللهم جاف الارض عن جنوبهم و صاعد الیک ارواحهم و زدهم منک رضوانا و اءسکن الیهم من رحمتک ما تصل به وحدتهم و تونس وحشتهم ، انک على کل شى ء قدیر ایمن شود خواننده و میت از فزع اکبر. مؤ لف گوید که قبر فخر المحققین بنابر آنچه از کلام مجلسى اول در شرح فقیه ظاهر مى شود در نجف اشرف است و شاید نزدیک قبر والدش علامه (رحمه الله علیه ) در ایوان مطهر باشد.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۱۹
میثم جمال فاضل
فصل سوم : منزل هولناک برزخ و از منازله مهوله برزخ است که حق تعالى درباره آن در سوره مؤ منون مى فرماید: و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون (11) و حضرت صادق (ع) در جزء حدیثى فرمود... به خدا سوگند که بر شما از برزخ مى ترسم . راوى گفت : چیست برزخ ؟ فرمود: قبر است از زمان مردن تا روز قیامت . از لب اللباب قطب راوندى نقل شده که در خبر است که مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان مى آیند پس هر یک از ایشان به آواز گریان فریاد مى زند: اى فرزندان من اى خویشان ! با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند، ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان مکنید بر غربت ما رحم کنید ما در زندان تنگ و تاریک مانده ایم به ما رحم کنید و دعا و صدقه از ما دریغ نکنید شاید پیش از آنکه شما مثل ما شوید به شما رحم فرماید، اى بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید این ثروتى که در دست شما است روزى در دست ما بود، ما آنها را در راه خدا خرج نکردیم ، پس آنها براى ما وبال شد و منفعت براى دیگران . به ما مهربانى کنید ولو به یک درهم یا قرص نانى یا پاره اى از چیزى . پس فریاد مى کنند: چقدر نزدیک است که بر نفسهاى خود گریه کنید و به شما نفعى ندهد چنانکه ما گریه مى کنیم و سودى براى ما ندارد؛ پس کوشش کنید پیش از آن که مثل ما شوید. و در جامع الاخبار نقل شده که بعضى از صحابه پیامبر از آن حضرت نقل کرده که فرمودند: براى مردگان خود هدیه فرستید؛ ارواح مؤ منین هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزلهاى خود مى آیند و هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه فریاد مى کند: اى اهل من و اى پدر من و مادر من و خویشان خود را صدا مى زنند که با خیرات و یا قرص نانى یا جامه اى بر ما مهربانى کنید که خداوند شما را از جامه بهشت بپوشاند پس رسول خدا گریست و ما هم گریه کردیم سپس فرمود اینها برادران دینى شمایند که زیر خاک پوسیده شده اند که همه آنها در ناز و نعمت بودند پس بر عذاب خود ندا مى کنند و مى گویند: واى بر ما؛ اگر به آنچه که در دست ما بود انفاق مى کردیم در رضاى خداوند، به شما محتاج نبودیم پس با حسرت و پشیمانى بر مى گردند و فریاد مى کنند: صدقه مردگان را زود بفرستید. و نیز در آن کتاب از آن حضرت مروى است که فرمود: هر صدقه که براى میتى بدهى آنرا ملکى در طبقى از نور قرار مى دهد که شعاع آن درخشان است و مى رسد به هفت آسمان پس بر لب قبر، مى ایستد و فریاد مى کند: السلام علیکم یا اهل القبور، اهل شما این هدیه را به سوى شما فرستادند. پس میت مى گرید و آن را داخل در قبر خود مى کند و بدان خوابگاهش فراخ مى شود. پس فرمود: آگاه شوید هر کس با صدقه به مرده مهربانى کند براى او اجر و ثواب ((احد)) منظور شود. و حکایت شده که امیر خراسان را در خواب دیدند که مى گفت : براى من آنچه را که نزد سگان خود مى اندازید برایم بفرستید چون به آن محتاجم . علامه مجلسى (رحمه الله علیه ) در زادالمعاد فرمود: وارثان نباید مردگان را فراموش کنند زیرا که دست ایشان از اعمال خیر کوتاه گردیده و به فرزندان و خویشان و برادران مؤ من امیدوارند و به احسان ایشان چشم به راهند خصوصا در دعا کردن در نماز شب و بعد از نمازهاى فریضه و در مشاهد مشرفه پدر و مادر را زیاده از دیگران باید دعا کرد و اعمال خیر براى ایشان به عمل آورد. و در خبر است که بسا فرزندى که در حال حیات پدر و مادر عاق ایشان باشد و بعد از فوت ایشان نیکوکار گردد به سبب اعمال خیرى که براى ایشان به عمل آورد و مورد عفو خداوند قرار خواهد گرفت . و در حدیث صحیح منقولست که حضرت صادق (ع) در هر شب از براى فرزند خود و در هر روز براى پدر و مادر خود دو رکعت نماز مى کردند و در رکعت اول ((انا انزلناه )) و در رکعت دوم ((انا اعطیناک )) مى خواندند. و به سند صحیح از حضرت صادق (ع) منقول است که بسا باشد که میت در تنگى و شدتى بوده باشد و حق تعالى به او وسعت دهد و تنگى را از او بردارد، پس به او مى گویند که این خوشحالى که به تو روى آورد به سبب نمازیست که فلان برادر مؤ من براى تو خواند راوى پرسید: دو میت را در دو رکعت نماز شریک مى توانم کرد؟ فرمود: بلى . و فرمود که میت به خاطر دعا و استغفارى که براى او مى کنند شاد مى شود چنانچه زنده به خاطر هدیه اى که براى او مى برند شاد مى شود و فرمود: که در قبر میت ، نماز و روزه و حج و تصدق و سایر اعمال خیر و دعا داخل مى شود، و ثواب آن اعمال براى کسى که کرده و براى مرده هر دو نوشته مى شود. و در حدیث دیگر فرمود: که هر که از مسلمانان براى میتى عمل صالحى انجام دهد خدا ثواب او را چند برابر گرداند و میت از آن عمل سود برد. و در روایتى وارد شده است که هر گاه شخصى به نیت میتى تصدقى بکند حق تعالى جبرائیل را امر مى فرماید که با هفتاد هزار ملک به نزد قبر او روند و هر یک طبقى از نعمتهاى الهیه در دست دارند و به او مى گویند: السلام علیک اى دوست خدا، این هدیه فلان مؤ من است براى تو پس قبر او روشن مى شود و حق تعالى هزار شهر در بهشت به او کرامت فرماید و هزار حورى به او تزویج فرماید و هزار حله به او پوشاند و هزار حاجت او را روا کند. مؤ لف مى گوید: شایسته است که چند حکایت سودمند از خوابهاى صادقانه در اینجا نقل کنم ، حکایت نافعه از منامات صادقه و مبادا که اعتنایى ننمایى به آنها و مبادا به آنها توجهى نکنى و خیال کنى که آنها خوابى از خوابهاى پریشان یا افسانه اى است که براى کودکان نقل مى کنند، بلکه خوب در آنها بنگر که هوش از سر رباید و خار از چشمان . فسانه ها همه خواب آورد فسانه من ز چشم ، خواب رباید فسانه عجبى است ((حکایت :)) شیخ ما ثقة الاسلام نورى در دارالسلام نقل فرموده که برایم نقل کرد عالم جلیل و فقیه نبیل سید حسن الحسینى الاصفهانى که : چون پدرم وفات کرد من در نجف اشرف مقیم و مشغول تحصیل بودم و کارهاى آن مرحوم به دست بعضى از برادران من بود، و من به تفصیل ، علم به آن نداشتم ، و چون هفتم ماه از وفات آن بزرگوار گذشت والده ام به رحمت الهى پیوست . جنازه آن مرحوم را به نجف آوردند و دفن کردند. در یکى از روزها در خواب دیدم که گویا در اطاق خود نشسته ام که ناگاه مرحوم والدم وارد شد. من برخاستم و سلام کردم پس در صدر مجلس ‍ نشست و مرا نوازش کرد و در آن وقت بر من معلوم شد که مرده است ؛ پس ‍ استدلال نموده و به او گفتم که شما در اصفهان وفات کردید چگونه شد که شما را در اینجا مى بینم ؟ فرمود: بلى ، لکن بعد از وفات ، ما را در نجف منزل دادند مکان ما الآن در نجف است . گفتم : که والده نزد شما است ؟ فرمود: نه . وحشت کردم از آنکه گفت نه . فرمود: او در نجف است لکن در مکان دیگر است ؛ آنوقت فهمیدم که پدرم عالم است و محل عالم بالاتر است از محل جاهل ؛ پس سؤ ال کردم از حال آن مرحوم ؛ فرمود: من در ضیق و تنگى بودم و الآن الحمد لله حالم خوب است ، و از آن شدت و تنگى گشایش و فرجى براى من حاصل شد. من از روى تعجب گفتم که آیا شما هم در ضیق و شدت واقع شدید؟ فرمود: بلى ؛ حاج رضا پسر آقا بابا مشهور به نعلبند، از من طلبى داشت ، از جهت طلب او حال من بد بود که اصلاح شد پس تعجب من زیاد شد و از خواب بیدار شدم با حال ترس و تعجب ، صورت خواب را براى برادرم که وصى آن مرحوم بود نوشتم و از او درخواست نمودم که براى من بنویسد که آیا حاج رضاى مذکور از مرحوم والد طلب دارد یا نه ؟ برادرم براى من نوشت که من در دفترى که اسامى طلبکاران بود مراجعه کردم هر چه تفحص کردم اسم این مرد در آنجا نبود. من دوباره نوشتم که از خود آن شخص سؤ ال کند. برادرم بعد از آن براى من نوشت که من از او سئوال کردم گفت : بلى من هیجده تومان از آن مرحوم طلبکارم و غیر از خدا هیچکس بر آن آگاه نیست ، و بعد از فوت ایشان از شما پرسیدم که اسم من در دفتر طلبکاران آن مرحوم هست ؟ شما گفتید: نه . پس من با خود گفتم که اگر ادعاى طلب خود کنم قدرت بر اثبات ندارم ؛ چون حجت و بینه نداشتم و اعتماد به آن مرحوم بود که در دفتر خود ثبت مى کند. معلوم شد که مسامحه نموده ؛ پس ‍ من از وصول طلب خود ماءیوس شدم و اظهار نکردم . پس من صورت خواب شما را براى او نقل کردم و خواستم که وجه او را بدهم ، گفت : من ذمّه او را برى نمودم و طلب خود را بخشیدم . ((حکایت :)) و نیز محدث متبحر، ثقة الاسلام نورى در دارالسلام از عالم فاضل ، حاج ملا ابوالحسن مازندرانى نقل کرده که گفت : من دوستى داشتم از اهل فضل و تقوا، مسمى به ملا جعفر فرزند عالم صالح ملا محمد حسین طبرستانى از اهل قریه اى که آنرا ((تیلک )) مى گویند، وقتیکه طاعون آمد و تمام بلاد را گرفت ، جماعت بسیارى پیش از او وفات کردند در حالى که او را وصى خود قرار داده بودند و او بر حسب وصیت آنها اموال ایشان را جمع نموده و هنوز به محل و مصرف نرسانده ، او نیز به طاعون هلاک شد و آن مالها ضایع شد و به مصارفى که باید برسد نرسید و چون حق تعالى بر من منت نهاد زیارت عتبات عالیات روزیم کرد و سعادت مجاورت قبر امام حسین یافتم ، شبى در کربلا در خواب دیدم که مردى در گردنش زنجیرى است که آتش از آن شعله مى کشد و دو طرف آن به دست دو نفر است و آن شخصى که زنجیر به گردنش است زبانش بلند است و تا سینه اش آویخته شده ؛ چون مرا دید به سوى من آمد و چون نزدیک شد دیدم رفیقم ملا جعفر است . از حال او تعجب کردم خواست با من سخن گوید که آن دو شخص زنجیرش را کشیدند و او را از عقب برگرداندند و نگذاشتند که سخن گوید دوباره ملا جعفر نزدیک من آمد و خواست حرف بزند، باز او را کشیدند و نگذاشتند، تا سه دفعه . من از مشاهده آن حال و آن صورت هولناک سخت ترسیدم و صیحه بزرگى کشیدم و بیدار شدم و از فریاد من یک نفر از علماء که در نزدیک من خوابیده بود بیدار شد پس من قصه خواب را براى او نقل کردم ، و اتفاقا این وقتى که من از خواب برخاستم وقت باز کردن درهاى صحن مطهر و حرم شریف بود پس من به رفیقم گفتم خوب است به حرم مشرف شویم و زیارت کنیم و براى ملا جعفر استغفار کنیم شاید حق تعالى بر او ترحم فرماید. پس به حرم مشرف شدیم و آنچه را قصد داشتیم به عمل آوردیم و از این جریان قریب بیست سال گذشت و از حال او چیزى به دستم نیامد، و من به گمان خود فهمیدم که این عذاب براى او به سبب تقصیر او در اموال مردم باشد و بالجمله چون حق تعالى بر من به زیارت خانه اش منت گذاشت و از اعمال حج فارغ شدیم ، و به مدینه رفتم دچار بیمارى سخت شدم و از حرکت باز ماندم پس من به رفقاى خود التماس کردم که مرا شست و شو دهید و لباسهایم را عوض کنید و مرا دوش گیرید و به روضه مطهره حضرت رسول صلى الله علیه و آله ببرید پیش از آنکه مرگ مرا دریابد؛ پس رفقا آنچه را که گفته بودم انجام دادند و چون داخل روضه مطهره شدم بیهوش ‍ افتادم و رفقا مرا گذاشتند و پى شغل خود رفتند؛ چون به هوش آمدم مرا دوش گرفتند و بردند نزدیک شبکه ضریح مقدس تا زیارت کردم ، آنگاه مرا بردند به طرف پشت نزدیک بیت حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیها که محل زیارت آن مظلومه است ، پس نشستم و زیارت کردم آن حضرت را و طلب شفا براى خود نمودم و به آن بى بى خطاب کردم که به ما رسیده از اخبار، کثرت محبت شما به فرزندت امام حسین (ع) و من همسایه قبر شریف آن حضرتم پس به حق آن بزرگوار که شفاى مرا از خداوند تعالى بخواهید؛ پس به جانب صلى الله علیه و آله توجه کردم و آنچه حاجت داشتم عرض کردم ، از جمله طلب شفاعت آن حضرت را براى جماعتى از رفقایم که وفات کرده اند و اسمهاى آنها را یک یک ذکر کردم تا رسیدم به اسم ملا جعفر، در این حال یادم آمد خوابى که از او دیده بودم ، حالم منقلب شد، پس الحاح کردم در طلب مغفرت و سؤ ال شفاعت براى او و عرض کردم که من بیست سال پیش از این ، او را به حال بد دیدم و نمى دانم خوابم راست بوده یا از خوابهاى پریشان به هر جهت آنچه ممکنم بود از تضرع و دعا در حق او به جا آوردم ، پس در حال خود خفتى دیدم ، برخاستم تنها بدون اعانت رفیق به منزل آمدم و مرضم به برکت حضرت زهراء صلوات الله علیها بر طرف شد و چون خواستم از مدینه حرکت کنیم در احد منزل کردیم ، و چون وارد احد شدم و شهداء آنجا را زیارت کردم خوابیدم ، در خواب ملا جعفر رفیق خود را به هیئت خوبى دیدم جامه هاى سفید در تن دارد و عمامه با حنک بر سر دارد و عصائى در دست گرفته نزد من آمد و بر من سلام کرد و گفت : مرحبا بالاخوة و الصداقة ؛ شایسته است که رفیق با رفیق خود چنین کند که تو با من کردى . من در این مدت در تنگى و بلا و شدت و محنت بودم پس تو از روضه مطهره بیرون نیامدى مگر آنکه مرا از آن گرفتاریها خلاص کردى و الآن دو روز یا سه روز است که مرا به حمام فرستادند و از قذارت و کثافات ، پاکیزه ام کردند، و حضرت رسول صلى الله علیه و آله این جامه ها را براى من فرستاده و حضرت صدیقه صلوات الله علیها این عبا را براى من مرحمت فرموده و امر من به حمد الله به خوبى و عافیت منجر شد، و من براى مشایعت تو آمدم تا آن که تو را بشارت دهم ، پس خوشحال باش که به سوى اهل خود سلامت برمى گردى و آنها هم سالم مى باشند. پس بیدار شدم شکر گویان و خوشحال . شیخ مرحوم فرموده که شایسته است براى شخص زیرک خبیر که تاءمل کند در دقائق این رؤ یا؛ زیرا که آن مشتمل است بر چیزهایى که برطرف مى کند کورى دل و خاشاک در چشم را. ((حکایت :)) و نیز در دارالسلام است که شیخ اجل جناب حاج ملا على از والد ماجدش ‍ جناب حاج میرزا خلیل تهرانى (رحمه الله علیه )نقل فرموده که من در کربلاى معلى بودم و مادرم در طهران ؛ پس شبى در خواب دیدم که مادرم به نزد من آمد و گفت اى پسر! پس از مرگ مرا با بینى شکسته به سوى تو آوردند پس من ترسان از خواب بیدار شدم و از این خواب چندى نگذشت که کاغذى از بعضى برادران رسید که نوشته بود: والده ات وفات کرد، جنازه اش را به نزد شما فرستادیم . چون جنازه کشها آمدند گفتند جنازه والده شما را در کاروانسراى نزدیک ذى الکفل گذاشتیم چون گمان کردیم که شما در نجف مى باشید. پس من صدق خواب را فهمیدم ولکن متحیر ماندم در معناى کلام آن مرحومه که گفته بود: بینیم را شکستند، تا اینکه جنازه اش را آوردند. کفن را از روى او گشودم دیدم بینى او شکسته شده سبب آن را از حاملین آن پرسیدم گفتند ما سببش را نمى دانیم جز آنکه در یکى از کاروانسراها تابوت آن مرحومه را روى تابوتهاى دیگر گذاشته بودیم مالها با هم لگدکارى کردند و جنازه را به زمین افکندند شاید، در آن وقت این آسیب به آن مرحومه رسیده ، دیگر غیر از این ما سببى براى آن نمى دانیم . پس من جنازه مادرم را آوردم حرم حضرت اباالفضل (ع) و مقابل آن جناب گذاشتم و عرض کردم : اى اباالفضل ! مادر من نماز و روزه اش را نیکو بجا نیاورده ، الحال دخیل تو است پس از او اذیت و عذاب را برطرف کن و بر من است که پنجاه سال براى او روزه و نماز بدهم . پس او را دفن کردم و در دادن نماز و روزه براى او مسامحه شد. مدتى گذشت که شبى در خواب دیدم که شور و غوغائى بر در خانه من است . از خانه بیرون شدم ببینم چیست ؟ دیدم مادرم را بر درختى بسته اند و به او تازیانه مى زنند. گفتم : براى چه او را مى زنید، چه گناهى کرده ؟ گفتند: ما از جانب حضرت ابوالفضل ماءموریم که او را بزنیم تا فلان مبلغ پول بدهد. من داخل خانه شدم و پول را آوردم و به ایشان دادم و مادرم را از درخت باز کردم و به منزل بردم و مشغول به خدمت او شدم . پس چون بیدار شدم حساب کردم آن مقدار پولى را که در خواب از من گرفتند موافق بود با پول پنجاه سال عبادت ؛ پس من آن مبلغ را برداشتم و بردم خدمت سید اجل میرزا سید على ، صاحب کتاب ((ریاض )) و گفتم : این پول پنجاه سال عبادت است ، مستدعیم لطف فرموده براى مادرم بدهید. قال شیخنا الاجل صاحب دارالسلام ((احله الله دارالسلام )): و فى هذا الرؤ یا من عظم الامر و خطر العاقبة و عدم جواز التهاون بما عاهد الله على نفسه و علو مقام اولیائه المخبتین ما لا یخفى على من تاءملها بعین البصیرة و نظر الاعتبار. ((حکایت :)) و نیز آن بزرگوار از والد صالح خود نقل فرمود که در طهران ، در یکى از حمامها، در سر حمام آن خادمى بود که او را پادو مى گوئیم و او نماز و روزه را بجا نمى آورد. روزى آمد نزد یکى از معمارها و گفت مى خواهم براى من حمامى بنا کنى . معمار گفت تو از کجا پول مى آورى ؟ گفت تو چه کار دارى پول بگیر و حمام بساز، پس آن معمار، حمامى براى او ساخت معروف به اسم و اسمش على طالب بود. مرحوم حاج ملا خلیل مى گوید که وقتى در نجف اشرف بودم که خواب دیدم على طالب آمد به نجف اشرف در وادى السلام ، پس من تعجب کردم و گفتم : تو چگونه به این مکان شریف آمدى حال آنکه تو نه نماز مى کردى و نه روزه مى گرفتى ؟ گفت : اى فلان ! من مردم و مرا گرفتند با غل و زنجیرها که ببرند بسوى عذاب که حاج ملا محمد کرمانشاهى - جزاه الله خیرا - فلانى را نائب گرفت که براى من حج بجا آورد و فلانى را اجیر کرد براى روزه و نماز من و از براى من زکاة و مظالم داد به فلانى و فلان و چیزى بر ذمه من نگذاشت مگر آنکه ادا کرد و مرا از عذاب خلاص نمود؛ خداوند جزاى خیر به او بدهد. پس من ترسان از خواب بیدار شدم و از آن خواب تعجب داشتم تا آنکه بعد از مدتى جماعتى از طهران آمدند احوال على طالب را از ایشان پرسیدم پس مرا خبر دادند به همان نحو که در خواب دیده بودم حتى اشخاصى که نائب شده بودند براى حج و نماز و روزه او مطابق بودند با آنچه در خواب به من گفته و نام برده بود؛ پس من از صدق رؤ یاى خود و مطابق بودنش با واقع تعجب کردم . مخفى نماند که این خواب تصدیق مى کند اخبارى را که وارد شده که ثواب روزه و نماز و حج و سایر خیرات به میت مى رسد و آنکه گاهى که مرده در تنگى و شدت است به واسطه آن اعمال فرجى براى او حاصل مى شود؛ و نیز تصدیق مى کند اخبارى را که فرمودند هیچ مؤ منى نیست که در شرق و غرب عالم بمیرد مگر آنکه روحش را به وادى السلام مى برند؛ و در بعض ‍ اخبار است که گویا مى بینیم ایشان را که حلقه حلقه نشسته اند و با هم حدیث مى گویند. و حاج ملا محمد کرمانشاهى مذکور از علماى اخیار و صلحاى ابرار تهران بوده . ((حکایت :)) از ((اربعینیات )) عالم فاضل و عارف کامل ، قاضى سعید قمى رحمه الله علیه نقل شده که فرمود: از کسى که ثقه و محل اعتماد است از استاد ما شیخ بهائى چنین رسیده که روزى به زیارت شخصى از ارباب حال رفت که در مقبره اى از مقابر اصفهان ماءوى گزیده بود. آن شخص عارف به شیخ گفت : من در این قبرستان قبل از این روز امر غریبى مشاهده کردم و آن امر این است که دیدم جماعتى جنازه اى را در این قبرستان آوردند و در فلان جا دفن کردند و رفتند؛ پس چون ساعتى گذشت بوى خوشى شنیدم که از بوهاى این نشاءه نبود؛ متحیر ماندم ؛ به راست و چپ خود نظر کردم تا بدانم که این بوى خوش از کجا آمد که ناگاه دیدم جوان خوش صورتى در لباس ‍ پادشاهان به نزد آن قبر رفت پس چون نزد آن قبر نشست دیدم مفقود شد، گویا داخل در قبر شد پس بسیار تعجب کردم . پس از این واقعه زمانى نگذشت که ناگاه بوى بدى به دماغم رسید که از هر بوى بدى پلیدتر بود پس نگاه کردم سگى را دیدم که بدنبال او مى رود، تا رسید به آن قبر و پنهان شد؛ پس من تعجب کردم و در آن حال بودم که ناگاه آن جوان بدحال و بد هیئت با بدن مجروح بیرون آمد و از همان راهى که آمده بود برگشت . من عقب او رفتم و از او خواهش کردم که حقیقت حال را براى من بگوید، گفت : من عمل صالح این میت بودم و ماءمور بودم که در قبر با او باشم . که ناگاه این سگى که دیدى آمد و او عمل غیر صالح او بود. من خواستم او را از قبر بیرون کنم تا در کنار او باشم ، آن سگ مرا دندان گرفت و گوشت مرا کند و مرا مجروح کرد چنانچه مى بینى و مرا نگذاشت که با او باشم ، دیگر نتوانستم در قبر با او بمانم بیرون آمدم و او را وا گذاشتم . چون عارف مکاشف این حکایت را براى شیخ نقل کرد شیخ فرمود راست گفتى فنحن قائلون بتجسد الاعمال و تصورها بالصورة المناسبة بحسب الاحوال (12) مؤ لف گوید این حکایت را این خبر که شیخ صدوق در اول امالى روایت کرده تصدیق مى کند و خلاصه اش آن است که ((قیص بن عاصم منقرى )) با جماعتى از ((بنى تمیم )) خدمت حضرت رسول رسیدند و از آن حضرت نصیحتهاى سودمند خواستند آن حضرت ایشان را به کلمات خویش موعظه فرمود از جمله فرمود: اى قیس چاره اى نیست که باید همنشینى در قبر داشته باشى تو مرده اى و او زنده است . پس اگر او کریم باشد تو را گرامى خواهد داشت و اگر لئیم و پست باشد تو را رها خواهد کرد و محشور نخواهى شد مگر با او، مبعوث نشوى مگر با او، و سؤ ال نخواهى شد مگر از او؛ پس قرار مده آن را مگر صالح ، زیرا که اگر صالح باشد با او انس خواهى گرفت و اگر فاسد باشد وحشت نخواهى نمود مگر از او و او عمل تست . قیس عرض کرد: یا نبى الله ! دوست داشتم که این موعظه به نظم آورده شود تا ما بر آن افتخار کنیم و بصورت یک سند براى ما بماند. آن جناب نزد حسان بن ثابت شاعر فرستاد تا این جریان را به شعر در آورد ولى چون ((صلصال بن دلهمس )) در مجلس حاضر بود پیش از آنکه حسان بیاید آن را به نظم کشید: تخیر خلیطا من فعالک انما و لابد بعد الموت من ان تعده فان کنت مشغولا بشیى ء فلا تکن فلن یصحب الانسان من بعد موته الا انما الانسان ضیف لاهله قرین الفتى فى القبر ما کان یفعل لیوم ینادى المرء فیه فیقبل بغیر الذى یرضى به الله تشغل و من قبله الا الذى کان یعمل یقیم قلیلا بینهم ثم یرحل شیخ صدوق (رحمه الله علیه ) از حضرت صادق (ع) روایت کرده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: روزى حضرت عیسى بن مریم (ع) بر قبرى گذشت که صاحب آن را عذاب مى کردند پس از یکسال بار دیگر حضرت عیسى از آن جا عبور کرد، دید عذاب از صاحب آن قبر برداشته شده ؛ پس گفت اى پروردگار من ؛ من بر این قبر در سال گذشته عبور کردم دیدم صاحب آن در عذاب بود و امسال که بر او گذشتم مى بینم عذاب از او برداشته شده است ؟ پس وحى رسید به عیسى (ع) که یا روح الله ، از براى صاحب این قبر فرزند صالحى بود که به حد بلوغ رسید، پس راهى را اصلاح و درست کرد و یتیمى را پناه و جاى داد پس من او را به خاطر این عمل که فرزندش بجا آورد بخشیدم .
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۱۸
میثم جمال فاضل
عقبه سوم سؤ ال منکر و نکیر است در قبر از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمود: کسى که سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست . آن سه چیز عبارتند از: معراج ، سؤ ال در قبر و شفاعت . و روایت شده که آن دو ملک به هیئت هولناک بیایند، صداى ایشان مثل رعد غرنده و چشمهایشان مثل برق خیره کننده باشد؛ سؤ ال کنند که پروردگارت کیست ؟ و پیغمبرت کیست ؟ و دینت چیست ؟ و نیز سؤ ال کنند از ولى و امام او، پس در آن حال چون جواب دادن بر میت سخت و محتاج است به کمک ، لاجرم براى مرده دو جا تلقین ذکر کرده اند: یکى وقتى که او را در قبر مى گذارند و بهتر آنست که ، به دست راست ، دوش راست ، و به دست چپ ، دوش چپ او را بگیرند و حرکت دهند و تلقین کنند. و دیگر وقتى که او را دفن کردند، مستحب است که ولى میت یعنى نزدیکترین خویشان او بعد از آنکه مردم از سر قبر او برگردند نزد سر میت بنشیند و با صداى بلند او را تلقین کند و بهتر است که دو کف دست را روى قبر گذارد و دهان را نزدیک قبر برد، و اگر دیگرى را نائب کند نیز خوب است ؛ و وارد شده است که چون این تلقین را کند منکر به نکیر مى گوید: بیا برویم تلقین حجتش کردند احتیاج به پرسیدن نیست پس برمى گردند و سؤ ال نمى کنند.و در کتاب من لا یحضره الفقیه است که چون پسر جناب ابى ذر غفارى (رضى الله عنه ) وفات کرد ابوذر بر سر قبر او ایستاده و دست بر قبر مالید و گفت : خداى ، تو را رحمت کند اى ذر. به خدا سوگند که تو نسبت به من نیکوکار بودى و شرط فرزندى را بجا مى آوردى ، والحال که تو را از من گرفته اند من از تو خشنودم . به خدا سوگند که از رفتن تو مرا بر من باکى نیست و نقصانى به من نرسید، و ما لى الى اءحد سوى الله من حاجة ((یعنى بغیر از حق تعالى به احدى حاجت ندارم )) و اگر نبود هول مطلع ((یعنى جاهاى هولناک آن عالم که بعد از مرگ دیده مى شود)) هر آینه خوشحال مى شدم که به جاى تو رفته باشم ولکن مى خواهم چند روزى تلافى مافات کنم و تهیه آن عالم را ببینم و هر آینه اندوه از تو مرا مشغول ساخته که کارى که برایت سودمند باشد انجام دهم سوگند به خدا که براى مرگ تو گریه نمى کنم و غم مردنت را ندارم تنها غم من حال فرداى تو است . فلیت شعرى ما قلت و ما قیل لک پس ‍ کاش مى دانستم که تو چه گفتى و به تو چه گفتند؟ خداوندا حقوقى را که براى من بر او واجب کرده بودى بر او بخشیدم پس تو هم حقوق خود را که بر او واجب کرده بودى ببخش چه آنکه تو به جود و کرم از من سزاوارترى . و از حضرت صادق (ع) منقولست که چون مؤ من را داخل در قبر کنند نماز در طرف راست و زکوة در طرف چپ او و بِر یعنى نیکویى و احسان مسلط بر او شود و صبر او در ناحیه اى قرار گیرد، پس وقتیکه دو ملک سؤ ال بیایند صبر به نماز و زکوة و بِر گوید: صاحب خود را دریابید یعنى میت را نگاهدارى کنید پس هر گاه از آن ناتوان شدید من نزد آن هستم . علامه مجلسى در محاسن به سند صحیح از امام صادق یا امام باقر علیهماالسلام روایت کرده است که چون مؤ من مى میرد با او در قبرش شش ‍ صورت داخل مى شود یکى از آنها خوشروتر و خوشبوتر و پاکیزه تر از باقى صورتهاست ، پس یکى در جانب راست و یکى در جانب چپ و یکى در پیش رو و یکى در پشت سر و یکى در پائین پا مى ایستند و آنکه خوش ‍ صورت تر است در بالاى سر؛ پس سؤ ال یا عذاب از هر جهت که مى آید آنکه در آن جهت ایستاده است مانع مى شود پس آنکه از همه خوش ‍ صورت تر است به سایر صورتها مى گوید: شما کیستید؟ خدا از جانب من شما را جزاى خیر دهد. صاحب طرف راست مى گوید: من نمازم . صاحب جانب چپ مى گوید: من زکاتم . آنکه در پیش روى است مى گوید: من روزه ام . آنکه در عقب سر است مى گوید: من حج و عمره ام . و آنکه در پایین پا است مى گوید: من بِر و احسان به برادران مؤ منم . پس آنها به او مى گویند: تو کیستى که از همه ما بهتر و خوشروتر و خوشبوترى ؟ مى گوید: من ولایت آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین (هستم ). و شیخ صدوق در فضیلت روزه شعبان روایت کرده که هر که نُه روز از آنرا روزه بگیرد منکر و نکیر وقت سئوال به او مهربانى مى کنند. و از حضرت باقر (ع) روایت شده که براى کسى که شب بیست و سوم ماه رمضان احیاء بدارد و صد رکعت نماز بخواند خداوند هول و هراس از نکیر و منکر را از او برطرف مى کند. و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت شده که در خضاب ، چهارده خصلت است که یکى از آنها آن است که منکر و نکیر از او حیا مى کنند. و دانستى که این ، از خواص تربت پاک نجف آنست که حساب منکر و نکیر از کسى که در آن مدفون است ؛ ساقط است و براى تاءیید آن حکایت زیر را مى گویم . ((حکایت :)) علامه مجلسى (رحمه الله علیه ) در تحفه از ارشاد القلوب و فرحة الغرى نقل کرده که مرد صالحى از اهل کوفه گفت : من در یک شب بارانى در مسجد کوفه بودم . ناگاه درى را که جانب قبر مسلم (ع) است کوبیدند؛ چون در را گشودند جنازه اى را داخل کردند و در صفه اى که در جانب قبر مسلم است گذاشتند. یکى از ایشان را خواب ربود. در خواب دید که دو شخص ‍ نزد جنازه حاضر شدند، و یکى به دیگر گفت که ببین ما را با او حسابى هست تا پیش از آنکه از رصافه بگذرد از او بگیریم زیرا پس از آن به نزدیک او نتوانیم رفت . پس بیدار شد و خواب را براى رفیقان خود نقل کرد و در همان ساعت آن جنازه را برداشتند و داخل نجف کردند که از حساب و عذاب نجات یابد. قلت ولله در من قال : اذا مت فادفنى الى جنب حیدر فلست اخاف النار عند جواره فعار على حامى الحمى و هو فى الحمى ابى شبر اکرم به و شبیر و لا اتقى من منکر و نکیر اذا ضل البیدا عقال بعیر10 ((حکایت :)) از استاد اکبر، محقق بهبهانى (رحمه الله علیه )نقل است که فرمود: در خواب حضرت امام حسین را دیدم گفتم اى سید و مولاى من آیا از کسى که در جوار شما دفن شده سئوال مى کنند؟ فرمود: کدام ملک است که جراءت این کار را داشته باشد؟ مؤ لف مى گوید: که در امثال عرب است که مى گویند احمى من مجیر الجراد یعنى فلانى حمایت کردنش از کسى که در پناه او است ، بیشتر است از پناه دهنده ملخها؛ و قصه آن چنان است که مردى بادیه نشین از قبیله طى که نامش ((مدلج بن سوید)) بود روزى در خیمه خود نشسته بود دید جماعتى از طایفه ((طى )) آمدند و جوال و ظرفهائى با خود دارند پرسید چه خبر است ؟ گفتند: ملخهاى بسیار در اطراف خیمه شما فرود آمده اند. آمده ایم آنها را بگیریم . ((مدلج )) که این را شنید برخاست و سوار بر اسب خود شد. نیزه خود را بر دست گرفت و گفت : بخدا سوگند هر کس مزاحم این ملخها شود من او را خواهم کشت . اءیکون الجراد فى جوارى ثم تریدون اخذه ؟ یعنى آیا این ملخها در جوار و پناه من باشند و شما آنها را بگیرید؟ چنین چیزى نخواهد شد و پیوسته از آنها حمایت کرد تا آفتاب گرم شد و ملخها پریدند و رفتند. آن وقت گفت : ملخها از کنار خانه من رفتند دیگر هر کارى که مى خواهید بکنید. ((حکایت :)) از کتاب حبل المتین نقل است که ((میر معین الدین اشرف )) که یکى از صلحاء خدام روضه رضویه بود نقل کرده که در خواب دیدم که در دارالحفّاظ یا کشیک خانه مبارکه هستم و به جهت تجدید وضو بیرون آمدم پس چون به صفه امیر على شیر رسیدم ، جماعت بسیارى را دیدم که داخل در صحن مطهر شدند و در جلو آنها شخص نورانى ، خوش صورت و عظیم الشاءنى بود و در دست جماعتى که پشت سر او بودند کلنگها بود، پس ‍ همینکه به وسط صحن مقدس رسیدند آن شخص بزرگوار که در جلو آن جماعت بود به آنها گفت این قبر را بشکافید، و این خبیث را بیرون بیاورید و اشاره کرد به قبر مخصوصى پس چون شروع کردند به کندن قبرش ، از شخصى پرسیدم که این شخص بزرگوار که امر مى فرماید کیست ؟ گفت : حضرت امیرالمؤ منین (ع) است . پس در این حال دیدم که امام هشتم حضرت رضا (ع) از روضه مبارکه بیرون آمد و خدمت حضرت امیرالمؤ منین رسید و سلام کرد. آن حضرت پاسخ داد. پس امام رضا (ع) عرض کرد یا جداه از شما خواهش مى کنم که شخصى را که مدفون است ببخشید و عفو فرمائید. فرمود: که مى دانى که این فاسق فاجر شرب خمر مى کرد؟ عرض کرد: بلى لکن وصیت کرد در وقت مرگ خویش که او را در جوار من دفن کنند. پس ما امیدواریم که شما عفو بفرمائید فرمود: او را به خاطر تو بخشیدم . پس آن حضرت تشریف برد و من از وحشت بیدار شدم و بعضى از خدام آستانه را بیدار کردم و آمدیم به همان موضع که در خواب دیدم . دیدم که قبر تازه اى است که مقدارى از خاک آن بیرون ریخته شد. پس پرسیدم که صاحب این قبر کیست ؟ گفتند: مردى از اتراک است که دیروز در اینجا دفن شده است . فقیر گوید که در حکایت تشرف حاج على بغدادى به خدمت امام عصر ارواحنا فداه و سؤ الات او از آن حضرت نقل شده که گفت : به آن حضرت گفتم : سیدنا! صحیح است که مى گویند: هر کس امام حسین (ع) را در شب جمعه زیارت کند در امان است ؟ فرمود: آرى والله ، و اشک از چشمان مبارکش جارى شد و گریست . گفتم : سیدنا! مساءلة . فرمود: بپرس . گفتم : سنه 1269 ه‍ق حضرت امام رضا (ع) را زیارت کردیم و در ورود، یکى از عربهاى شروقیه که از بادیه نشینان طرف شرقى نجف اشرف بود ملاقات کردیم و او را مهمانى نمودیم و از او پرسیدیم که چگونه است ولایت حضرت رضا (ع)؟ گفت : بهشت است ؛ امروز پانزده روز است که من از مال مولاى خود حضرت رضا (ع) خورده ام منکر و نکیر چه حق دارند که در قبر نزد من بیایند؛ گوشت و خون من از طعام حضرت رسیده است . آیا صحیح است ، که على بن موسى الرضا مى آید و او را از منکر و نکیر خلاص ‍ مى کند؟ فرمود: آرى والله ؛ جد من ضامن آنست .
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۳۹
میثم جمال فاضل
چیزهایى که باعث نجات از فشار قبر است : و اما چیزهایى که سبب نجات از فشار قبر و عذاب آن است بسیار است و ما در اینجا به چند مورد اکتفا مى کنیم . اول : از حضرت امیرالمؤ منین (ع) روایت شده که هر که در هر جمعه سوره نساء بخواند از فشار قبر ایمن مى شود. دوم : روایت شده که هر که به خواندن سوره زخرف ادامه دهد حق تعالى او را در قبرش از جانوران زمین و از فشار قبر ایمن گرداند. سوم : از حضرت صادق (ع) منقول است که هر که بمیرد ما بین زوال روز پنج شنبه تا زوال روز جمعه حق تعالى او را از فشار قبر پناه دهد. چهارم : از حضرت امام رضا (ع) منقول است که فرمود بر شما باد به نماز شب ، نیست بنده اى که آخر شب برخیزد و بجا آورد هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت وتر و در قنوت وتر هفتاد مرتبه استغفار کند تا آنکه او را از عذاب جهنم و قبر پناه داده شود و عمرش ‍ طولانى و زندگیش وسیع گردد. پنجم : از حضرت رسول صلى الله علیه و آله مرویست : هر که (الهیکم التکاثر) را در وقت خواب بخواند، از عذاب قبر نگه داشته شود. ششم : آنکه در هر روزى ده مرتبه ((اعددت لکل هول لا اله الا الله )) (تا آخر) بخواند، از عذاب قبر نگه داشته شود. هفتم : آنکه در نجف اشرف دفن شود، زیرا از خواص تربت شریف آن است که عذاب قبر و حساب منکر و نکیر از کسى که در آن مدفون شود ساقط مى شود. هشتم : از چیزهایى که نافعست براى رفع عذاب قبر، گذاشتن جریدتین یعنى دو چوب تر است با میت . و روایت شده که عذاب از میت مادامى که آن چوب تَر است برطرف مى شود. و نیز روایت شده که حضرت رسول صلى الله علیه آله بر قبرى گذشتند که صاحب آن عذاب مى شد. پس ‍ حضرت طلبیدند جریده یعنى شاخ درختى که برگش را کنده بودند دو نصف کرد، نصفى را زیر سر میت گذاشت و نصف دیگر را زیر پاهاى او. و نیز آب پاشیدن بر قبر سودمند است زیرا مادامى که ترى در خاک قبر باشد عذاب از صاحب آن برداشته مى شود. نهم : آنکه روز اول رجب ده رکعت نماز بخواند در هر رکعت یک مرتبه حمد و سه مرتبه توحید تا از فتنه قبر و عذاب روز قیامت محفوظ بماند. و در شب اول ماه رجب بعد از نماز مغرب ، بیست رکعت با حمد و توحید خواندن براى رفع عذاب قبر نافع است . دهم : آنکه چهار روز از ماه رجب روزه بگیرد، و همچنین است روزه گرفتن دوازده روز از شعبان . یازدهم : از چیزهائى که سبب نجات از عذاب قبر است خواندن سوره (تبارک الملک ) است بالاى قبر میت ؛ چنانکه قطب راوندى از ابن عباس ‍ نقل کرده که مردى خیمه اى روبروى قبرى بر پا کرد و ندانست که آن ، قبر است ؛ پس خواند سوره (تبارک الذى بیده الملک ) را. آنگاه شنید صیحه زننده اى که گفت : این سوره نجات بخش است . پس این مطلب را به حضرت رسول صلى الله علیه و آله عرض کرد. آن حضرت فرمود: آن سوره نجات دهنده از عذاب قبر است . و شیخ کلینى از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده که فرمود: سوره ملک مانعه است ، یعنى از عذاب قبر منع مى کند. دوازدهم : از دعوات راوندى نقل شده که حضرت رسول خدا فرمود: هر کس نزد قبر میتى که دفن شده بایستد و سه مرتبه بگوید: اللهم انى اساءلک بحق محمد و آل محمد ان لا تعذب هذا المیت خداوند تا روز دمیدن در صور عذاب از میت را بر مى دارد. سیزدهم : شیخ طوسى در ((مصباح المتهجد)) از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که هر که در شب جمعه دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت حمد و پانزده مرتبه ((اذا زلزلت )) را بخواند حق تعالى او را از عذاب قبر و از هولهاى روز قیامت ایمن بدارد. چهاردهم : و نیز از براى رفع عذاب قبر خواندن سى رکعت نماز در شب نیمه رجب نافع است که در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید ده مرتبه ، بخواند و همچنین است در شب شانزدهم و شب هفدهم رجب ، و نیز آنکه در شب اول شعبان صد حمد و توحید و صد رکعت نماز بخواند و چون از نماز فارغ شود پنجاه مرتبه توحید را بخواند و آنکه در شب بیست و چهارم شعبان دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت حمد یک مرتبه ((اذا جاء نصر الله )) ده مرتبه بخواند، و براى روز نیمه رجب پنجاه رکعت به حمد و توحید و فلق و ناس وارد است که براى رفع عذاب قبر نیز نافع است مانند صد رکعت نماز شب عاشورا.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۳۸
میثم جمال فاضل
عقبه دوم ، ضَغطَه و فشار قبر است و آن عقبه اى است بسیار دشوار که تصورش دنیا را بر انسان تنگ مى کند. قال امیرالمؤ منین (ع): یا عباد الله ما بعد الموت لمن لا یغفر له اشد من الموت القبر فاحذروا ضیقه و ضنکه و ظلمته و غربته ؛ ان القبر یقول کل یوم انا بیت الوحشة انا بیت الدود، و القبر روضة من ریاض الجنة او حفرة من حفر النار - الى ان قال - و ان معیشة الضنک التى حذر الله منها عدوه عذاب القبر؛ انه یسلط على الکافر فى قبره تسعة و تسعین تنینا فینهشن لحمه و یکسرن عظمه یترددن علیه کذلک الى یوم یبعث ؛ لو ان تنینا منها نفخ فى الارض لم تنبت زرعا. یا عباد الله ان انفسکم الضعیفة و اجسادکم الناعمة الرقیقة التى یکفیها الیسیر تضعف عن هذا.(9) و روایت شده است که حضرت صادق (ع) در آخر شب که از خواب بر مى خاست صدا را بلند مى نمود به حدى که اهل خانه بشنوند و مى گفت : اللهم اعنى على هول المطلع و وسع على ضیق المضجع و ارزقنى خیر ما قبل الموت و ارزقنى خیر ما بعد الموت . و از دعاهاى آن حضرت است : اللهم بارک لى فى الموت ، اللهم اعنى على سکرات الموت ، اللهم اعنى على غم القبر، اللهم اعنى على ضیق القبر، اللهم اعنى على ظلمة القبر اللهم اعنى على وحشة القبر، اللهم زوجنى من الحور العین . بدان که عمده عذاب قبر از بى توجهى به نجاسات و نمامى و سخن چینى و غیبت و دور شدن مرد از خانواده خود است . و از روایت سعد معاذ استفاده مى شود که بدخلقى مرد با خانواده خود و درشت گوئى با آنها، سبب فشار قبر مى شود. و در روایتى از حضرت صادق (ع) مرویست که هیچ مؤ منى نیست مگر آنکه از براى او فشار قبر است . و در روایت دیگر است که از کفاره آن ، نعمتى است که آن مؤ من تضییع کرده . و شیخ صدوق (رحمة الله علیه ) از حضرت صادق (ع) روایت کرده که مردى از علماى یهود را در قبرش نشاندند و گفتند: ما صد تازیانه به تو مى زنیم ، گفت : من طاقت ندارم . پس کم کردند تا رساندند به یکى و گفتند چاره اى از یک تازیانه نیست . گفت : به چه سبب مرا مى زنید؟ گفتند به سبب آنکه روزى نماز را بدون وضوء خواندى و بر ناتوانى گذشتى و او را یارى نکردى پس او را یک تازیانه از عذاب الهى زدند که قبرش پر از آتش شد. و نیز از آن حضرت روایت کرده که هر مؤ منى که برادر مؤ منش از او چیزى بخواهد و او توانایى داشته باشد که خواسته او را بر آورد ولى چنین نکند خداوند در قبر مار بزرگى را بر او مسلط مى کند تا همیشه انگشتان او را بگزد و در روایت دیگر است که تا روز قیامت انگشتان او را بگزد.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۳۴
میثم جمال فاضل
عقبه اول وحشت قبر است : در کتاب من لا یحضره الفقیه است که چون میت را به نزدیک قبر آورند فورا او را داخل قبر نکنند زیرا براى قبر هولهاى بزرگ است ، و حامل آن به خداوند از هول مطَّلَع پناه برد و میت را نزدیک قبر بگذارند و اندکى صبر کند تا آماده دخول شود؛ پس اندکى او را پیشتر برند و اندکى صبر کند. آنگاه او را به کنار قبر برند. مجلسى اول در شرح آن فرمود: هر چند روح از بدن مفارقت کرده است و روح حیوانى مرده است اما نفس ناطقه زنده است و تعلق او از بدن کاملا زایل نشده است ، و خوف ضغطه قبر و سؤ ال منکر و نکیر و رومان فتّان قبور، و عذاب برزخ هست تا آنکه براى دیگران عبرت باشد و بیندیشد که چنین حادثه اى در پیش دارند... و در حدیث حسن ، از یونس منقول است که گفت حدیثى از حضرت امام موسى کاظم (ع) شنیدم که فرمودند: چون میت را به کنار قبر مى برى ساعتى او را مهلت ده تا استعداد سؤ ال منکر و نکیر بیابد. و روایت شده از براء بن عازب که یکى از معروفین صحابه است که ما در خدمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله بودیم که نظرش به جماعتى افتاد که در محلى جمع گشته بودند. پرسید براى چه مردم اجتماع کرده اند؟ گفتند براى کندن قبر جمع شده اند. براء گفت : چون حضرت اسم قبر را شنید در رفتن به سوى آن شتاب کرد تا خود را به قبر رسانید پس کنار قبر به زانو نشست . من به طرف دیگر مقابل روى آن حضرت رفتم تا ببینم چه کار مى کند، دیدم بشدت گریست آنگاه رو به ما کرد و فرمود: اخوانى لمثل هذا فاءعدوا یعنى اى برادران ما، براى خود چنین جائى تهیه کنید و آماده شوید. شیخ بهائى نقل کرده که بعضى از حکما را دیدند که در وقت مرگ خود دریغ و حسرت مى خورد. به او گفتند که این چه حالى است که از تو مشاهده مى شود؟ گفت چه گمان مى برید به کسى که به سفرى طولانى مى رود و بدون مونس به قبر وحشتناکى وارد مى شود و به حضور حاکم عادلى مى رود که حجتى ندارد؟ و قطب راوندى روایت کرده که حضرت عیسى (ع) پس از مرگ مادر خود مریم را صدا زد و گفت : اى مادر! با من سخن بگو؛ آیا مى خواهى که به دنیا برگردى ؟ گفت : بلى براى آنکه در شب بسیار سرد، براى خدا نماز گزارم و در روز بسیار گرم ، روزه بگیرم . اى پسر جان ! این راه بسیار خطرناک است . و روایت شده که حضرت فاطمه صلوات الله علیها در وصیت خود به امیرالمؤ منین صلوات الله علیه گفت : چون من وفات کردم خودت مرا غسل بده و تجهیز کن و نماز گزار و مرا داخل قبر کن و در لحد بسپار و خاک بر روى من بریز و نزد سر من مقابل صورتم بنشین ، و قرآن و دعا براى من بسیار بخوان ؛ زیرا که آن سعادت وقتى است که مرده محتاج به انس گرفتن با زنده است . و سید بن طاووس (رحمة الله علیه ) از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: ساعتى سخت تر از شب اول قبر بر میت نمى گذرد پس با صدقه دادن ، به مرده خود رحم کنید و اگر چیزى نیافتى که صدقه بدهى یکى از شما دو رکعت نماز گذارد و در رکعت اول فاتحة الکتاب را یک مرتبه بخواند و قل هو الله دو مرتبه و در رکعت دوم فاتحه را یک مرتبه اءلهیکم التکاثر را ده مرتبه و سلام دهد و بگوید: اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر ذلک المیت فلان بن فلان پس حق تعالى همان ساعت هزار ملک به سوى قبر آن میت مى فرستد و با هر ملکى جامه اى و حله اى ، و تنگى قبر او را وسعت مى دهد تا روز نفخ صور و به نمازگزار به عدد آنچه در آفتاب بر آن مى تابد حسنات مى دهد و چهل درجه مقامش را بالا مى برد. ((نماز دیگر:)) براى برطرف کردن وحشت قبر از میت مستحب است نمازگزار دو رکعت نماز گزارد در رکعت اول حمد و آیة الکرسى و در رکعت دوم حمد و ده مرتبه انا انزلناه را بخواند و چون سلام دهد بگوید: اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر ذلک المیت فلان بن فلان فلان به جان فلان ، نام میت را بگوید. ((حکایت )) شیخ ما ثقه الاسلام نورى (نَوَّرَ الله مرقده ) در دارالسلام از استاد خود مولانا الحاج ملا فتحعلى سلطان آبادى عطر الله مضجعه نقل کرده که فرمود: عادت و طریقه من بر آن بود که هر کس از دوستان اهل بیت علیهم السلام که خبر فوتش را مى شنیدم در شب دفن او برایش دو رکعت نماز مى خواندم ، چه میت را بشناسم یا نشناسم و هیچ کس بر این کار من مطلع نبود تا آنکه روزى یکى از دوستان ، مرا در راهى ملاقات کرد و گفت : دیشب خواب دیدم فلان شخص را که در این ایام وفات کرده و از حال او و آنچه بعد از مرگ بر او گذشته پرسیدم گفت : من در سختى و بلا بودم تا آنکه فلانى برایم دو رکعت نماز خواند - و اسم شما را برد - آن دو رکعت نماز، مرا از عذاب نجات داد؛ به خاطر این احسانى که به من کرد خدا پدرش را رحمت کند. مرحوم حاج ملا فتحعلى فرمود آن شخص از من پرسید که آن نماز چه نمازى بود؟ پس من ، او را از کار دائمى خود براى اموات خبر دادم . و نیز از کارهائى که براى وحشت قبر سودمند است مانند آنکه رکوع نماز را کامل کند چنانکه از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت شده که کسى که رکوع نماز خود را تمام کند گرفتار وحشت قبر نمى شود. و نیز آنکه در هر روزى صد مرتبه بگوید: لا اله الا الله الملک الحق المبین تا بوده باشد براى او امانى از فقر و از وحشت قبر باشد و به سوى خود توانگرى را بکشد و گشوده شود درهاى بهشت چنانکه در خبر وارد شده است . و نیز آنکه بخواند سوره یس را پیش از آنکه بخوابد، و آنکه بخواند نماز لیلة الرغائب را؛ و من آن نماز را با بعضى از فضایل آن در مفاتیح الجنان در اعمال ماه رجب ذکر کردم . و هر که عیادت کند مریضى را حق تعالى بر او ملکى مى گمارد که او را در قبر تا روز ورودش به محشر عیادت کند. و از ابوسعید خدرى منقول است که گفت : شنیدم که حضرت رسول صلى الله علیه و آله به على مى فرمود: یا على شاد شود و مژده بده که براى شیعه تو وقت مردن نه حسرتى است و نه وحشت قبر و نه اندوهى در روز نشور.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۳۳
میثم جمال فاضل
فصل دوم : قبر یکى از منازل هولناک سفر آخرت ، قبر است که در هر روز مى گوید: أنا بیت الغربة ، أنا بیت الوحشة ، أنا بیت الدود (یعنى ) منم خانه غربت ، منم خانه وحشت ، منم خانه کِرم .
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۹
میثم جمال فاضل
فصل اول : مرگ اول منزل این سفر، مرگ است این منزل پیچ و خمهاى دشوار دارد، اینک ما به دو نمونه از آن اشاره مى کنیم : مرحله اول مرگ ، شدت جان کندن است ؛ و جاءت سکرة الموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید(2) این مرحله اى است بسیار دشوار که شدائد و سختیها از هر طرف به محتضر رو مى کند؛ از طرفى شدت مرض ‍ و درد و بسته شدن زبان و رفتن قوا از اندام ، از طرف دیگر گریستن اهل و عیال و وداع آنها با او و غم یتیمى و بى کس شدن بچه هاى خود، از طرف دیگر غم جدا شدن از مال و منزل و املاک و اندوخته ها و چیزهاى نفیس ‍ خود که عمر عزیز خود را صرف به دست آوردن آنها کرده و چه بسا که بسیارى از آنها مال مردم بود که با ظلم و غصب ، آنها را مالک شده و چقدر حقوق بر اموال او تعلق گرفته و نداده ، حال ملتفت خرابیهاى کار خود شده که کار گذشته و راه اصلاح آنها بسته شده ؛ فکان کما قال اءمیر المومنین (ع) یتذکر اءموالا جمعها اغمض فى مطالبها و اخذها من مصر حاتها و مشتبهاتها قد لزمته تبعات جمعها و اءشرف على فراقها تبقى لمن وراءه ینعمون بها فیکون المهناء لغیره و العب ء على ظهر(3) و از طرفى ترس ورود به جائى که غیر از این دنیا است و چشمش چیزهایى را مى بیند که پیش از این نمى دید فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید(4) حضرت رسول و اهل بیت او و ملائکه رحمت و ملائکه غضب را حاضر مى بیند تا درباره او چه حکم شود و چه سفارشى نمایند، و از طرف دیگر، شیطان و یارانش براى آنکه او را به شک اندازند جمع شده اند و مى خواهند کارى کنند که بى ایمان از دنیا برود، و از طرفى وحشت از آمدن ملک الموت دارد که آیا به چه هیئت خواهد بود، و به چه نحو جان او را خواهد گرفت الى غیر ذلک . قال اءمیرالمؤ منین (ع): فاجتمعت علیه سکرات الموت فغیر موصوف ما نزل به . شیخ کلینى از حضرت صادق (ع) روایت کرده که حضرت امیرالمؤ منین (ع) را درد چشمى عارض شد حضرت رسول صلى الله علیه و آله به عیادت آن حضرت تشریف برد او را دید که صیحه و فریاد مى کشد، فرمود که آیا این صیحه جزع و بیتابى است یا از شدت درد است ؟ امیرالمؤ منین (ع) عرض ‍ کرد یا رسول الله من هنوز دردى نکشیده ام که سخت تر از این درد باشد. فرمود یا على چون ملک الموت براى گرفتن روح کافر نازل شود سیخى از آتش را با خود بیاورد و با آن سیخ روح او را بیرون کشد پس صیحه کشد! حضرت امیرالمؤ منین چون این را شنید برخاست و نشست و گفت : یا رسول الله دوباره حدیث را بر من بخوان سپس گفت آیا از امت شما کسى به این نحو قبض روح مى شود؟ فرمود بلى حاکمى که جور کند و کسى که مال یتیم را به ظلم و ستم بخورد و کسى که شهادت دروغ دهد. و اما چیزهائى که سبب آسانى سکرات موت است از جمله : شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود هر که بخواهد که حق تعالى بر او سکرات مرگ را آسان کند باید صله ارحام و خویشان خود کند، و به پدر و مادر خود نیکى و احسان نماید، پس هر گاه چنین کند خداوند دشواریهاى مرگ را، بر او آسان کند و در حیات خود فقر به او نرسد. و روایت شده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله نزد جوانى بهنگام وفات او حاضر شد پس به او فرمود: بگو: لا اله الا الله ، آنگاه زبان آن جوان بسته شد و نتوانست بگوید، و هر چه حضرت تکرار کرد باز نتوانست بگوید؛ پس حضرت به آن زنى که کنار جوان بود گفت : آیا این جوان مادر دارد؟ عرض کرد: بلى من مادر او مى باشم فرمود: آیا تو بر او خشمناکى ؟ گفت : بلى و الان شش سال است که با او سخن نگفته ام حضرت فرمود که از او راضى شو. آن زن گفت رضى الله عنه برضاک یا رسول الله (5) و چون این کلمه را که مُشعِر بر رضایت او بود از پسرش گفت ، زبان آن جوان باز شد. حضرت به او فرمود بگو: لا اله الا الله گفت : لا اله الا الله حضرت فرمود چه مى بینى ؟ عرض کرد: مرد سیاه قبیح المنظر با جامه هاى چرکین و بدبو که نزد من آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته . حضرت فرمود: بگو: یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منى الیسیر واعف عنى الکثیر انک انت الغفور الرحیم (6) آن جوان این کلمات را گفت آن وقت حضرت به او فرمود: نگاه کن چه مى بینى ؟ گفت : مردى سفید رنگ ، نیکو صورت ، خوشبو با جامه هاى خوب را مى بینم که به نزدم آمده و آن سیاه پشت کرده و مى خواهد برود؛ حضرت فرمود: این کلمات را تکرار کن ، تکرار کرد، حضرت فرمود: چه مى بینى ؟ عرض کرد: دیگر آن سیاه را نمى بینم و آن شخص نورانى نزد من است ، پس در آن حال آن جوان وفات کرد. مؤ لف مى گوید: خوب در این حدیث تاءمل کن ببین اثر عاق پدر و مادر چه اندازه است که این جوان با آنکه از صحابه است و شخصى مانند پیغمبر به عیادت او آمده و به بالین او نشسته و خود آن جناب کلمه شهادت به او تلقین فرموده ولى نتوانست آن کلمه را تلفظ کند مگر وقتى که مادرش از او راضى شد آن وقت زبانش باز شد و کلمه شهادت گفت . و دیگر از حضرت صادق (ع) مروى است که هر کس جامه زمستانى یا تابستانى را بر برادر خود بپوشاند، خداوند او را از جامه هاى بهشتى مى پوشاند و سکرات مرگ را بر او آسان مى کند و قبرش را گشاد مى سازد. و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است که هر که برادر خود را حلوائى بخوراند حق تعالى تلخى مرگ را از او برطرف مى کند. و از چیزهائى که براى محتضر سودمند است خواندن سوره یس ، و الصافات و کلمات فرج (7) است . و شیخ صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده که هر که یک روز از آخر ماه رجب روزه بگیرد، حق تعالى او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از ترس بعد از مرگ و از عذاب قبر ایمن گرداند و بدان که از براى روزه گرفتن بیست و چهار روز از رجب ثواب زیادى رسیده ؛ از جمله آنکه ، ملک الموت به صورت جوانى با لباس خوب با قدحى از شراب بهشت ، وقت قبض روح او حاضر مى شود، و آن شراب را به او بدهد تا سکرات مرگ بر او آسان شود. و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله مرویست که هر کس در شب هفتم رجب چهار رکعت نماز بخواند در هر رکعت حمد را یک مرتبه و توحید را سه مرتبه و سوره فلق و ناس را و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه تسبیحات اربعه بخواند حق تعالى او را در سایه عرش جاى مى دهد و به او ثواب روزه دار ماه رمضان عطا مى کند و برایش ملائکه استغفار مى کند تا از این نماز فارغ شود و جان دادن و فشار قبر را بر او آسان گرداند و از دنیا بیرون نرود مگر اینکه جاى خود را در بهشت ببیند و حق تعالى او را از فزع اکبر ایمن گرداند. و شیخ کفعمى از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده است کس ‍ هر که هر روزه ده مرتبه این دعا را بخواند حق تعالى چهار هزار گناه کبیره او را بیامرزد و او را از سکرات مرگ و فشار قبر و هول قیامت نجات دهد و از شر شیطان و لشکرهاى او محفوظش بدارد و دینش ادا شود، و غم و همش ‍ زایل گردد این دعا این است : اعددت لکل هول لا اله الا الله ، و لکل هم و غم ما شاء الله ، و لکل نعمة الحمد لله ، و لکل رخاء الشکر لله ، و لکل اعجوبة سبحان الله ، و لکل ذنب استغفر الله ، و لکل مصیبة انا لله و انا الیه راجعون ، و لکل ضیق حسبى الله و لکل قضاء و قدر توکلت على الله ، و لکل عدو اعتصمت بالله ، و لکل طاعة و معصیة لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم . و بدان نیز که از براى این ذکر شریف ، هفتاد مرتبه فضل عظیم است از جمله آنکه وقت مردن او را مژده و بشارت دهند و آن ذکر این است : یا اسمع السامعین و یا ابصر الناظرین و یا اسرع الحاسبین و یا احکم الحاکمین . شیخ کلینى از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: از قرائت اذا زلزلت الاءرض زلزالها ملول نشوید زیرا که هر که این سوره را در نوافل خود بخواند حق تعالى زلزله بر او وارد نسازد و او را به زلزله و صاعقه و به آفتى از آفات دنیا نمیراند، و در وقت مردن او ملکى کریم از نزد حق تعالى بر او نازل شود و بالاى سر او بنشیند و بگوید: اى ملک الموت ، نسبت به ولى خدا مدارا کن زیرا که او مرا بسیار یاد مى کرد. عقبه دوم عدیله عند الموت است یعنى عدول کردن از حق به باطل در وقت مردن و آن چنانست که شیطان نزد محتضر حاضر شود و او را وسوسه کند و به شک اندازد تا او را از ایمان بیرون برد و از این جهت است که در دعاها استعاذه از آن شده و جناب فخر المحققین ، رحمة الله فرموده که هر کس بخواهد از آن سالم بماند استحضار کند ادله ایمان و اصول خمسه را با ادله قطعیه و صفاى خاطر و بسپرد آنرا به حق تعالى که در وقت حضور موت به او رد فرماید به این طریق و بعد از ذکر عقاید حقه بگوید: اللهم یا ارحم الراحمین انى قد اءودعتک یقینى هذا و ثبات دینى و اءنت خیر مستودع و قد اءمرتنا بحفظ الودایع فرده على وقت حضور موتى . پس بر حسب فرمایش آن بزرگوار خواندن دعاى عدیله معروف و استحضار معنى آن در خاطر براى سلامت جستن از خطر عدیله عندالموت نافع است . و شیخ طوسى رحمة الله از محمد بن سلیمان دیلمى روایت کرده است که به خدمت حضرت صادق صلى الله علیه و آله عرض کردم که شیعیان تو مى گویند: که ایمان بر دو قسم است : یکى مستقر و ثابت و دیگر آنکه به امانت سپرده شده است و زایل مى گردد، پس مرا دعائى بیاموز که هر گاه آنرا بخوانم ایمانم کامل گردد و زایل نشود. فرمود که بعد از هر نماز بگو: رضیت بالله ربا و بمحمد صلى الله علیه و آله نبیا و بالاسلام دینا و بالقرآن کتابا و بالکعبة قبلة و بعلى ولیا و اماما و بالحسن و الحسین و على بن الحسین و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد والحسن بن على و الحجه بن الحسن صلوات الله علیهم اءئمة ، الله انى رضیت بهم اءئمة فارضنى لهم انک على کل شى ء قدیر. و از چیزهائى که براى این عقبه سودمند است مواظبت به اوقات نمازهاى واجب است . و در حدیثى است که در مشرق و مغرب عالم اهل بیتى نیست مگر آنکه ملک الموت در هر شبانه روز در اوقات نماز پنج مرتبه به ایشان نظر مى کند پس هر گاه کسى را که مى خواهد قبض روح کند از کسانى باشد که مواظب اوقات نماز است پس ملک الموت به او شهادتین را تلقین کند و شیطان را از او دور سازد. و روایت شده که حضرت صادق (ع) براى شخصى نوشت که اگر بخواهى کارت بخوبى پایان پذیرد و بخوبى جانت گرفته شود پس حق خدا را بزرگ شمار و نعمتهاى او را در راه گناه مصرف مکن و از حلم خدا مغرور مشو و هر کس که مرا یاد کند و اظهار دوستى ما کند چه راست گوید یا دروغ گرامى بدار زیرا اگر دروغ گوید ضررش به خود او مى رسد. حقیر گوید: که براى عاقبت بخیر شدن و از شقاوت به سعادت رسیدن خواندن دعاى یازدهم صحیفه کامله : یا من ذکره شرف للذاکرین تا آخر، و خواندن دعاى تمجید که در کافى و غیره نقل شده سودمند است و حقیر در کتاب باقیات الصالحات ساعات آن را نقل کرده ام ، و همینطور خواندن نمازى که در یکشنبه ذى القعده وارد شده ، و مداومت به این ذکر شریف خوب است : ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب (8) و تسبیح حضرت زهراء را ادامه دهد و انگشتر عقیق در دست کند به ویژه اگر بر آن نقش محمد نبى الله و على ولى الله باشد و خواندن سوره قد افلح المؤ منون در هر جمعه ، و خواندن هفت مرتبه بعد از نماز صبح و نماز مغرب : بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم ، و آنکه در شب بیست و دوم رجب هشت رکعت نماز گزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل یا ایها الکافرون هفت مرتبه بخواند و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه استغفار کند. و سید بن طاووس از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که هر که در شب ششم شعبان چهار رکعت نماز گزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و پنجاه مرتبه توحید بخواند روح او را با سعادت بگیرد و قبرش را وسیع گرداند و از قبر خود بیرون شود در حالیکه صورتش مثل ماه باشد. و مى گوید اشهد اءن لا اله الا الله و اءشهد اءن محمدا عبده و رسوله . مؤ لف گوید: که این نماز بعینه نماز حضرت اءمیرالمؤ منین (ع) است که فضیلت بسیار دارد و من در این مقام شایسته و مناسب دیدم دو حکایت ذکر کنم : ((حکایت اول :)) نقل است که فضیل بن عیاض که یکى از رجال طریقت است شاگردى داشت که اءعلم شاگردان او محسوب مى شده ، وقتى ناخوش شد، هنگام احتضار، فضیل به بالین او آمد و نزدش نشست و شروع به خواندن یس کرد، آن شاگرد محتضر گفت : اى استاد این سوره را مخوان پس فضیل ساکت شد و به او گفت : بگو لا اله الا الله گفت : نمى گویم چون از آن بیزارم پس با این حال مرد. فضیل از مشاهده این حال بسى درهم شد، و به منزل خود رفت و بیرون نیامد؛ پس در خواب دید که او را به سوى جهنم مى کشند. فضیل از او پرسید که تو اءعلم شاگردان من بودى چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مردى ؟ گفت : براى سه چیز که در من بود اول نمامى و سخن چینى دوم حسد سوم آنکه من بیمارى داشتم که به طبیبى مراجعه کرده بودم ، او به من گفته بود که در هر سال یک قدح شراب بخور که اگر نخورى این بیمارى در تو باقى خواهد ماند. پس من به دستور آن طبیب شراب مى خوردم . به خاطر این سه چیز پایان کار من بد شد و به آن حال مردم . مؤ لف گوید: که در ذیل این حکایت مناسب دیدم این خبر را ذکر کنم : شیخ کلینى از ابوبصیر روایت کرده که گفت : ام خالد معبدیه بر حضرت صادق (ع) وارد شد و من در خدمت آن حضرت بودم ، عرض کرد فدایت گردم مرا درد شکم مى گیرد به طبیبان عراق مراجعه کردم آنها مرا سفارش به خوردن آبجو کردند ولى من از خوردن آن خوددارى کردم چون مى دانستم از آن کراهت دارید، پس دوست داشتم که از خود شما سوال کنم ، آن حضرت فرمود چه عاملى تو را از خوردن آن باز داشت ؟ گفتم من تا روز قیامت مطیع شما هستم . حضرت رو به ابى بصیر کرد و فرمود: اى ابا محمد آیا گوش نمى دهى به حرف این زن و مسائل او؟ سپس به آن زن فرمود تو را در خوردن حتى یک قطره از آن اذن نمى دهم ، همانا هنگام جان دادن از خوردن آن پشیمان خواهى شد. پس فرمود: آیا فهمیدى چه گفتم ؟ ((حکایت دوم :)) شیخ بهائى (ره ) در کشکول ذکر نموده که مرگ شخصى از ثروتمندان فرا رسید، در حال احتضار به او شهادتین تلقین کردند، او در عوض ، این شعر را خواند: یا رب قائلة و قد تعبت اءین الطریق الى حمام منجاب و سبب خواندن او این شعر را عوض کلمه شهادت آن بود، که روزى زن عفیفه خوش صورتى از منزل خود در آمد که به حمام معروف منجاب برود پس راه حمام را پیدا نکرد و از راه رفتن خسته شد، مردى را بر در منزلى دید از او پرسید که حمام منجاب کجا است ؟ او اشاره کرد به منزل خود و گفت حمام این است آن زن به خیال حمام داخل خانه آن مرد شد. آن مرد فورا در را بر روى او بست و خواست که با او زنا کند. آن زن بیچاره دانست که گرفتار شده و چاره ندارد جز آنکه به تدبیر، خود را از چنگ او خلاص کند. لاجرم اظهار کرد کمال رغبت و سرور خود را به این کار و آنکه من چون بدنم کثیف و بدبوست که مى خواستم به حمام بروم ، خوبست که یک مقدار عطر و بوى خوش براى من بگیرى که من خود را براى تو خوشبو کنم و قدرى هم غذا بگیرى که با هم بخوریم ، و زود بیا که من مشتاق تو هستم . آن مرد چون کثرت رغبت آن زن را به خود دید مطمئن شد. او را در خانه گذاشت و براى گرفتن عطر و غذا از خانه بیرون رفت . چون آن مرد پا از خانه بیرون گذاشت آن زن از خانه بیرون رفت و خود را خلاص کرد. چون مرد برگشت زن را ندید و به جز حسرت چیزى عایدش نشد؛ الحال که آن مرد در حال احتضار است در فکر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر عوض کلمه شهادت مى خواند. اى برادر در این حکایت تاءمل کن و ببین چگونه اراده یک گناه این مرد را به هنگام مرگ ، از شهادتین منع کرد در حالى که کارى جز قصد زنا به آن زن نداشت . و بدان که شیخ کلینى از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرموده : هر کس ‍ یک قیراط از زکوة را ندهد پس وقت مردن مى خواهد یا به مذهب یهود بمیرد یا نصارى . فقیر گوید: قیراط بیست و یک دینار است ، و قریب به همین مضمون در حق کسى که مستطیع باشد و حج نرود تا وفات کند وارد شده است . ((لطیفه :)) از عارفى نقل شده که نزد محتضرى حاضر شد. حاضرین از او خواستند که محتضر را تلقین کند. او این رباعى را تلقین او کرد: گر من گنه جمله جهان کردستم گوئى که به وقت عجز دستت گیرم لطف تو امید است که گیرد دستم عاجزتر از این مخواه که اکنون هستم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۸
میثم جمال فاضل
مقدمه الحمد لله رب العالمین و الصلاة والسلام على محمد و آله الطاهرین . و بعد چنین گوید این فقیر بى بضاعت و متمسک به احادیث اهل بیت رسالت علیهم السلام عباس بن محمد رضا القمى - ختم الله له بالحسنى و السعادة - که عقل و نقل حکم مى کند شخصى که عزم سفرى نمود بایست زاد و توشه اى براى سفر خود مهیا کند به قدرى که در آن سفر بکار است ، آن وقت سفر کند پس بنابراین سفر آخرت که ما را در پیش است و به هیچ وجه چاره و گزیرى از آن نیست به زاد و توشه سزاوارتر است ؛ چنانکه روایت شده وقتى حضرت ابوذر غفارى رضى الله عنه به مکه معظمه مشرف شده نزد در کعبه ایستاد و به مردمى که براى حج از اطراف عالم آمده بودند و در مسجد الحرام جمع گشته بودند فرمود: ایها الناس منم جندب بن سکن غفارى ، منم خیر خواه شما و مهربان بر شما، به سوى من آیید و به مردمى که دور او جمع شدند فرمود: اى مردم هر گاه یکى از شما اراده کند به سفرى برود هر آینه از زاد و توشه براى خود به حدى که در آن سفر لازم دارد بردارد و چاره اى از آن ندارد، پس هر گاه چنین است ، سفر آخرت سزاوارتر است به زاد و توشه براى آن ، پس مردى برخاست و گفت : پس ما را راهنمایى کن اى ابوذر. فرمود: حج حجة لعظائم الاءمور، و صم یوما لزجرة النشور و صل رکعتین فى سواد اللیل لوحشة القبور. الخبر(1) و حضرت امام حسن مجتبى (ع) در موقع ارتحال خود به جنادة بن ابى امیه فرمود: استعد لسفرک و حصل زادک قبل حلول اءجلک یعنى : مهیاى سفر آخرت شو و توشه آن سفر را پیش از رسیدن اجل تحصیل نما بلکه چون سفرت آخرت سفرى است بعید و هولناک و منزلهاى سخت و عقبات شدیده و جاهاى دشوار دارد محتاج است به زاد و توشه بسیارى که باید آنى از آن غفلت ننمود و شب و روز در فکر آن بود. چنانکه روایت شده که حضرت امیرالمؤ منین (ع) در هر شب هنگامى که مردم به خوابگاه خود مى رفتند صداى نازنینش به حدى بلند مى شد که صداى آن حضرت را تمام اهل مسجد و کسانى که همسایه مسجد بودند مى شنیدند و مى فرمود: تجهزوا رحمکم الله فقد نودى فیکم بالرحیل ؛ یعنى آماده شوید و اسباب سفر خود را مهیا کنید، خدا شما را رحمت کند، همانا منادى مرگ نداى ((الرحیل )) در میان شما بلند کرده پس توقف خود را در دنیا و بیرون از دنیا در حالى که با خود زاد و توشه اى از اعمال صالحه دارید کم کنید به درستى که در جلو شما گردنه هاى ناهموارى است یعنى جاهاى بسیار دشوار و منزلهاى هولناک است که باید از آنها عبور کنید و چاره اى هم ندارید. اینک ما به بعضى از آن عقبه هاى سخت و منزلهاى هولناک اشاره مى کنیم و بعضى از چیزها که براى سختى ، و هول آن محل سودمند است بطور اختصار در ضمن چند فصل ذکر مى کنیم ؛ و اگر حق تعالى مرا توفیق داد و مهلتى در اجل حاصل شد شاید انشاء الله کتابى مفصل در این باب تصنیف کنم و اگر چه در این زمان اشخاصى را نمى بینم که از روى جد و حقیقت طالب این نحو مطالب باشند و به همین ملاحظه این مختصر را نیز با حال افسردگى و کم رغبتى نوشتم و از حق تعالى تاءیید و توفیق خود را مسئلت مى نمایم ؛ انه قریب مجیب .
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۷
میثم جمال فاضل