این پیرزن چه همتی دارد !!

سالهاست که قوم بنی اسرائیل در انتظار امشب بوده اند ، شبی که تو آنها را از دست فرعون نجات می دهی و آنها به آرزوی دیرین خود می رسند . همه آماه اند تا حرکت کنند ، موسی میخواهد از تاریکی شب استفاده کند و قبل از آنکه سپاهیان فرعون متوجه حرکت آنها شود ، از مصر بیرون رود .تو با موسی سخن می گویی : ای موسی ! قبل از اینکه از مصر بروی ، باید قبر یوسف را پیدا کنی و پیکر او را با خود ببری و آن را در بیت المقدس دفن کنی .موسی رو به یاران خود می کند : چه کسی می داند قبر یوسف کجاست ؟هیچ کس جواب نمی دهد ، بار دیگر او سخن خود را تکرار می کند ، یکی می گوید : مادربزرگ پیری دارم ، گمانم او می داند که قبر یوسف کجاست .موسی نزد آن پیرزن می رود و می گوید : ...بیننده گرامی برای مشاهده بقیه مطلب به ادامه مطلب مراجعه نمائید - مادر ! آیا تو می دانی که قبر یوسف کجاست ؟- آری ! می دانم - خوب ، آن قبر را نشان ما بده تا ما هرچه زودتر حرکت کنیم .- ای موسی ! اگر قبر یوسف را میخواهی باید هرچه بگویم قبول کنی .موسی به فکر فرو می رود ، او نمی داند این پیرزن چه می خواهد . می ترسد او چیزی بخواهد که او نتواند انجام دهد ، اما تو که می دانی او چه می خواهد ، تو که به راز دل بندگان خود آگاهی . برای همین با موسی سخن می گویی : « ای موسی ! شرط او را قبول کن . »موسی رو به پیرزن می کند و می گوید : - مادر ! باشد هر چه بگویی قبول می کنم ، بگو بدانم چه می خواهی ؟-  می خواهم که مقام من در بهشت همچون مقام تو و هم درجه تو باشم .موسی از همت والای این پیرزن تعجب می کند ، به آن پیرزن قول می دهد که در روز قیامت هم درجه او باشد .*****اکنون همه می فهمند که تو چرا به موسی گفتی که شرط آن پیرزن را قبول کند ، تو همت بالای او را دوست داشتی ، هرکس جای او بود جوانی و ثروت دنیا را می خواست ، اما او چیزی را می خواست که هیچ کس به آن فکر نمی کند ، تو می خواستی به همه بفهمانی که اینگونه از تو حاجت بخواهند . حاجت های بزرگی مثل هم درجه شدن با پیامبران !منبع:http://matalebemazhabi.mihanblog.com/